هرمان هسه اغلب قصه های خود را بین سال های ۱۹۰۰ تا ۱۹۳۳نوشته است و این بار در این کتاب 14 قصه را روایت کرده است. قصه های او به معنای معمول قصه نیستند هر چندکه عمیقا با موازین قدیمی شرقی و غربی قصه پردازی سازگارند.
او بر قصه گویی تسلط خاصی داشت و کوشش می کرد زندگی هنری خود را به صورت نوعی قصه بازنماید. هر چند در قصه وار کردن زندگی اش توفیقی نیافت زیرا هرگز نتوانست به آرمانی که داشت دست یابد. اما در عرصه قصه درست به علت همین ناکامی کامیاب شد.
نویسنده در قصه های اولینش مثل گورزاد (1904) و سایه بازی (1906) حال اشخاص حساس و شاعر منشی را وصف می کند که به دست کوتاه بینان و بداندیشان نابود می شوند. مساله ی اساسی در همه ی نوشته های "هسه" این است که آیا فردی شاعر منش که بیش از خود او نماینده ی هنرمند است، موفق خواهد شد هنگامی که شرایط اجتماعی با هنر و انسانیت ناسازگارند به آن چه حق اوست دست یابد یا نه.
بسیاری از داستانهای این نویسنده آلمانی در عین نشان دادن مصائب زندگی در خواننده اشتیاقی بیدار می کنند که او را بر می انگیزاند و شوق تغییر وضعیت را در او پدید می آورد. آن گاه دختری جوان از جنگل بیرون آمد که زنبیلی بر ساعد آویخته و کلاه حصیرین فراخ لبه ای را سایبان گیسوان زرینش کرده بود .
کتاب گورزاد