کتاب بام نشینان

Rooftoppers
کد کتاب : 43235
مترجم :
شابک : 978-6002964571
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 326
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد نشان کارنگی سال 2014

معرفی کتاب بام نشینان اثر کترین راندل

کتاب «بام نشینان» رمانی نوشته «کترین راندال» است که اولین بار در سال 2013 منتشر شد. «سوفی» تقریبا در تمام دوازده سال عمر خود، در کنار سرپرست مهربانش «چارلز مکسیم» زندگی کرده است—از زمانی که نوزاد بود و از یک محفظه ویولن-سل شناور در آب، نجات داده شد. خانم «الیوت» از «آژانس ملی مراقبت از کودکان» تصمیم گرفته که «چارلز»، شرایط لازم برای سرپرستی «سوفی» را ندارد و دخترک باید تحت سرپرستی دولت قرار بگیرد. «سوفی» و «چارلز» به پاریس می گریزند، و در همین شهر است که «سوفی» جست و جوی خود برای یافتن مادرش را آغاز می کند. او اطمینان دارد که مادرش غرق نشده و جانش را از دست نداده است. «سوفی» که حالا در یک اتاق زیرشیروانی ساکن شده، به گشت و گذار در پشت بام های اطراف می رود و روزی با پسری شگفت انگیز به نام «متئو» آشنا می شود که تمام زندگی اش را در بام ها می گذراند. زندگی در آن بالا پر از خطرهای گوناگون است، و تلاش «سوفی» برای یافتن مادرش، او را با چالش های زیادی مواجه می کند.

کتاب بام نشینان

کترین راندل
کترین راندل (Katherine Rundell) (زاده 1987) نویسنده و دانشگاهی انگلیسی است. او نویسنده Rooftoppers است که در سال 2014 هم برنده جایزه كتاب كودكان Waterstones و هم جایزه كتاب Peter Peter Blue برای بهترین داستان شد و برای مدال كارنگی در فهرست كوتاه قرار گرفت. او یکی از اعضای کالج All Souls در آکسفورد است و به عنوان مهمان خبره برنامه های رادیو 4 بی بی سی از جمله شروع هفته، Poetry Please، و Seriously ظاهر شد ...
نکوداشت های کتاب بام نشینان
A whimsical and magical tale.
داستانی خیال پردازانه و جادویی.
Publishers Weekly Publishers Weekly

This poetic, fairy-tale–like adventure shimmers with love, magic and music.
این ماجراجویی شاعرانه و داستان-پریان-مانند، لبریز از عشق، جادو و موسیقی است.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

With a genuinely touching and satisfying conclusion.
با پایانی واقعا تأثیرگذار و رضایت بخش.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب بام نشینان (لذت متن)
تنها چیزی که به چشم می خورد، یک نوزاد بود و تعدادی میز و صندلی و اسباب و نوک دماغه یک کشتی که داشت توی اقیانوس ناپدید می شد. صدای موسیقی در محوطه کشتی پیچیده بود. موسیقی چنان بلند و دلنشین بود که هیچ کس متوجه نشد آب دارد از زیر فرش ها بیرون می زند. حتی بعد از این که صدای جیغ و فریاد مسافرهای وحشت زده بلند شد، نواختن ویولن ها همچنان ادامه داشت.

سعی می کرد دریا را هم نادیده بگیرد ولی نادیده گرفتن دریا درست مثل این بود که مردی با اسلحه کنارت باشد و تو نادیده اش بگیری. این کار غیر ممکن بود. دریا تا انتهای افق گسترده بود و هیچ اثری هم از فرانسه دیده نمی شد. «سوفی» محکم میله ای را با دستش گرفته بود و سعی می کرد ترسش را نشان ندهد.

بعد دستش را به آرامی یک مادر روی شانه اش گذاشت. «خوب گوش کن! می تونی صداش رو بشنوی؟» «سوفی» فقط صدای دریا را می شنید. «صدای چی رو؟» نگرانی اش کمی از دستش در رفته بود: «چی رو باید گوش کنم؟» «صدای این زمزمه ای که توی فضا است. صدای پیام خوش شانسی ما.»