من در خانه کوچک ۱۲۰ متری در محله نوقان مشهد که در تلفظ عامیانه ، آن را تپل محله - ته پل محله ، محله انتهای بالا می گویند در خانه ای که مال مادرم بود متولد شدم ؛ چون پدرم داماد سرخانه ( ! ) بود . زمانی که پدرم طلبه ۱۴ ساله ای بود ، با پای پیاده - صدای ضبط شده اش هست - از دامغان به مشهد آمد ؛ برای پناه بردن به آستان مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام و ۷۰ سال بقیة عمرش را در آن جا طی کرد وقتی با مادر من عروسی کرد ، جوانی بود به نام آقا شیخ کاظم ( یا شیخ محمدکاظم ) دامغانی ، آن وقت ها ، هنوز در نام خانوادگی ما مهدوی نبود ؛ بعد نام خانوادگی مهدوی دامغانی را انتخاب کردند). من در آن خانه متولد شدم ؛ در ظهر روز ۲۷ صفر ، کاش دستخط پدرم را می گذاشتم جلویم که بگویم چند شعبه بود! ( دوشنبه بود یا چهارشنبه بود ؟ نمی دانم ، این دست خط پشت یک قرآنی ، پیش من هست . من از دو سالگی خودم چیزهایی به یاد دریا مثلا تولد خواهرم حاجیه بتول خانم به یادم هست. توی حیاط بودم و مرا یکی از بستگان مادریم نگهداری میکرد و یک دفعه شنیدم که الحمدلله دختری متولد شد . این به یادم هست.