1. خانه
  2. /
  3. کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد

کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
پیشنهاد ویژه
3 از 1 رأی

کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد

tahe cheshmanash engar mar dast tekan midad
انتشارات: نیماژ
٪25
80000
60000
پیشنهاد ویژه
4 از 1 رأی

کتاب ته چشم هایش انگار مرگ دست تکان می داد

tahe cheshmanash engar marg dast tekan midad
انتشارات: مهر نوروز
٪25
30000
22500
درباره رضا کاظمی (1349)
درباره رضا کاظمی (1349)
رضا کاظمی، شاعر، نویسنده و هنرمند، متولد ۱۳۴۹ در تهران، تحصیل‌کردهٔ دو رشتهٔ «مهندسی عمران» و «طراحیِ دکوراسیونِ داخلی»، فعالیت‌های ادبی خود را در دو زمینهٔ شعر و داستان از سال ۷۴ آغاز کرده است. او اولین کتاب خود را در سال ۷۹ در ژانرِ ادبیات عاشقانهٔ جنگ منتشر کرد. کاظمی بعد از چندین سال تجربهٔ سُرایشِ شعر کوتاه و بلندِ عاشقانه در فضای ادبیاتِ جنگ و انتشار مجموعه‌هایی در همان فضا، اکنون سال‌هاست که دیگر به صورت اختصاصی در حیطهٔ شعر کوتاهِ آزاد – خاصّه شعرِ کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه – فعالیتِ حرفه‌ای می‌کند. و در زمینهٔ ادبیات داستانی، به نوشتنِ داستان کوتاه علاقه‌مند بوده و نیز به آن می‌پردازد. از سالِ ۲۰۰۹، دبیر بخشِ داستانِ سایتِ دوزبانهٔ فارسی – آلمانیِ «اثر» و نیز خبرنگار بین‌المللیِ این مجله بوده است. دو مجموعه شعر از میان کتاب‌هایش به‌عنوان «کتاب سال» در ادبیات جنگ برگزیده شده است. تعدادی از داستان‌هایش در مسابقات و جشنواره‌های داستانیِ مطرح، رتبه‌های قابل توجهی آورده‌اند. تعداد زیادی از شعرهای رضا کاظمی تا به‌حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، ارمنی، کُردیِ عراق، عربی و آذری ترجمه شده است. از او مصاحبه‌های بسیاری در مطبوعاتِ کاغذی و اینترنتی منتشر شده است… و بر اساس زندگی و شعرهای او فیلم مستندی نیز تحت عنوان «هنوز بوی عاشقی می‌دهم» به کارگردانی ابراهیم سعیدی‌نژاد ساخته شده است. همچنین در فضای هنر، کاظمی فعالیت‌هایی در زمینه‌های نقاشی، نقاشی‌خط، خوشنویسی و کاریکاتور داشته و دارد.
دسته بندی های کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد
قسمت هایی از کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد

… دستت بر سر دخترکی ست که در چشم های زلالش شرم هست و خنده و شیطنت؛ و نگاه تو به زنی ست که روبه روی ات نشسته، سر به زیر، گل های قالی را با انگشت اشاره می خراشد و نگاه ات به اشک هایی است که آرام آرام راه پیدا می کنند تا جایی که بتوانند قطره قطره بچکند روی گل های سرخ خراش خراش، و زن مانع چکیدن شان نمی شود. می بینی بی آن که بخواهی، آمده ای خبر یونس را آورده ای داده ای، خانه شان را خراب کرده ای به عزاشان نشانده ای. با بی رحمی تمام. و به حال خودشان گذاشته ای و به درد خودشان و داری می روی…

مقالات مرتبط با کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد
5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی
5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد" ثبت می‌کند