اثری غافلگیرکننده و لذت بخش.
تأثیرگذار و با بازی های کلامی ظریف و زیرکانه.
جذاب، یک سرگرمی ادبی استادانه برای همه.
باشگاه کتاب خوانی ایده ی جوسلین بود؛ خودش هم اعضا را دست چین کرد. ایده هایی که یک صبح تا بعد از ظهر به ذهن جوسلین می رسید از ایده هایی که در طول یک هفته به ذهن بقیه ی ما می رسید، بیشتر بود، انرژی اش هم همین طور. جوسلین معتقد بود که باید دوباره و دوباره آستین را به زندگی هایمان دعوت کنیم و بگذاریم به گوشه و کنار زندگی مان سرک بکشد.
برنادت، مسن ترین عضو گروه بود و به تازگی پیچ شصت و هفت سالگی را رد کرده بود. اخیرا اعلام کرده بود که رسما بی خیال شده. به ما گفته بود: «دیگه توی آینه نگاه نمی کنم، کاش سال ها پیش به این فکر افتاده بودم...»
می شد دلیل راه اندازی باشگاه کتاب خوانی را سیلویا دانست. شاید جولسین می خواست در این روزهای سخت او را مشغول نگه دارد. از جوسلین بعید نبود. سیلویا قدیمی ترین و صمیمی ترین دوست او بود.
اقتباس سینماییش خیلی جذابه
خیلی متن روانی نداشت بعد دیدن فیلمش متوجه احساسات بین شخصیتهای داستان شدم ولی کتاب خوبی بود
چقدر دوست داشتنی بود این رمان و من چه حس خوبی ازش گرفتم دلم از این انجمنهای کتابخوانی خواست.