1. خانه
  2. /
  3. کتاب دختر موشرابی

کتاب دختر موشرابی

3.9 از 1 رأی

کتاب دختر موشرابی

Dokhtare Moo sharabi
٪15
140000
119000
معرفی کتاب دختر موشرابی
"دختر موشرابی" به قلم "محمد حسین زاده" داستانی تاریخی درباره دختران ایرانی و زندگی آنهاست. دختر قجری، دختر میرزا، دختر شهر نو، دختر مشروطه، دختر گرجی، دختر نوغان، دختر کرد و "دختر موشرابی" هشت فصل این کتاب را تشکیل داده است.
"محمد حسین زاده" در این کتاب قلمش را به سمت آنانی دراز می‌کند که صدایشان در وحشت و گرگ و میش تاریخ و لابه لای افسانه هایی که فقط از خوشی گفته‌اند، خاموش شده است. او در این کتاب داستان دخترانی را روایت می کند که هم پرچمدار تحولات بزرگ تاریخی بوده اند و هم قربانی آن تغییرات. آنها گاهی فریب خورده اند و زندگیشان در نتیجه تفکر ساده لوحانه خود و دیگری تباه گشته است. داستان "دختر موشرابی" مجموعه‌ای است از حماسه، ماجراجویی، عشق، تجاوز و خیانت.
نویسنده در این کتاب، هشت دوره تاریخی را از نظر گذرانده که از امضای معاهدات گلستان و ترکمانچای آغاز شده و به تغییرات مدرن در کشور ختم شده است. با تحریف و فشار رسانه‌های خارجی و جوی که علیه تاریخ ایران القا می‌کنند، درک وقایع تاریخی برای عموم مردم کشور سخت است و مردم با کتب تاریخی ارتباط چندانی برقرار نکرده اند. بنابراین رمان‌هایی نظیر "دختر موشرابی" برخی از این وقایع تاریخی را با لحنی عاشقانه و کمی کمیک به مردم ارائه می‌کنند و آن را در ناخودآگاه جمعی مردم ثبت می‌کنند.
"محمد حسین زاده" ماجراهایی نظیر مشروطه، حوادث مسجد گوهرشاد، مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت، 15 خرداد و ... را وقایع نگاری کرده است و به واسطه قوت قلم خود توانسته به چنین موفقیتی در نگارش این اثر دست یابد. خلاقیت او در شخصیت پردازی داستان، شفافیت در طول داستان، ساختار خلاقانه اثر و موضوع انتخاب شده، همگی از ویژگی‌های برجسته‌ی این اثر هستند.
درباره محمد حسین زاده
درباره محمد حسین زاده
 محمد حسین زاده متولد سال 1363 نویسنده ایرانی می باشد.
قسمت هایی از کتاب دختر موشرابی

داخل باغ بلبشویی بود. جمعی از درباریان به نزاع برخاسته بودند و دورتر در سه ضلع معرکه، سه فرنگی شیک پوش به نظاره. هرکدام از درباریان نطقی می کرد و دیگری را متهم می کرد به سوءقصد به جان شاه! جمعیت بی خبر از حضور شاه که از دور به تماشای نزاعشان ایستاده. - جان رعیت به جان شاه بند است! نفس شاه تنگ شود، نفس رعیت می ایستد! بعد شما چگونه می خواهید طبیب روس به دربار بیاورید؟! نسخه ای که روس بنویسد زهر است تا شفا! هنوز زخم روس ها بر پیکر ایران التیام نیافته که بخواهید به جای مرهم، نمک بپاشید بر آن! ایشیک آقاسی آهسته زیر گوش شاه گفت: «ایشان همان رابط کنسول انگلیس است که به اندرونی صدراعظم رفت وآمد دارند و بعضی مخدرات هم از طریق ایشان با عائلهٔ سرکنسول نشست وبرخاست پیدا کرده اند. سردستهٔ انگلوفیل های دربار است.» کشمکش در باغ همچنان ادامه دارد. یکی سنگ روس را به سینه می زند و دیگری سنگ انگلیس را! فرانسه هم سهم خودش را دارد در این غائله! - روس جنگ وصلحش عیان است! پشت وروی قبایشان یکی است، عکس انگلیسی ها! فی الحال که روس و ایران پیمان صلح بستند، خاطر شاه ایران عزیز است برای روس ها! انگلیسی جماعت اگر پایش به دربار باز شود، باید در خوف بود از پیشامد صرع و پیسی و جنون که از این قبیل در آستین کم ندارند آن خبیث ها! چهار تا ولایت مثل گرجستان، داغستان، قره باغ و باکو را داده ایم به روس ها در عهدنامهٔ گلستان، فدای یک تار سبیل اعلیحضرت، فراموش کرده اید که روس ها در همان گلستان تعهد دادند به حمایت از ولیعهدی عباس میرزا؟ از پچ پچ منشی الممالک در گوش شاه دیگر مطمئن شدم شخصی که چنین سنگ روس ها را به سینه می زند، رابط کنسول روس است در دربار. رابط کنسول فرانسه کمتر حرف می زد و تصمیم انتخاب طبیب روس یا انگلیس یا فرانسه را بر عهدهٔ شاه می دانست. - ما چاکر و بنده زادهٔ دربار شاه قاجاریم! نمک سفرهٔ قاجار را خورده ایم و شکستن نمکدان در مرام و مسلک ما راه ندارد! چند صباحی که در پاریس به تحصیل اشتغال داشتم، طبیب های فرانسه را حاذق ترین اطبای عالم یافتم، ولی فهم و شعور شاه کجا و ما چاکران کجا؟ اعلیحضرت هرآنچه امر کنند، قطعا به صلاح نزدیک تر است! منشی الممالک به شاه گفت: «این فرانسوی های لاکردار نمی دانم با کدام رویشان به دربار رفت وآمد می کنند؟ قربان این بی حیاها آمدند با ما توافق فین کنشتاین امضا کردند و ما آن همه امتیاز دادیم که از ما مقابل قشون روس حمایت کنند، بعد سر بزنگاه رفتند با روس هم سیاهه بستند علیه ما! بی شرف ها گفتند خیالتان تخت، کنارتان هستیم در مقابل هجمهٔ روس. سال نگذشت که خنجری که قرار بود بدهند تا با آن با روس بجنگیم، با همکاری روس ها به پشت ایران زدند. شاه چهره بر هم کشید. - خاطرات تلخ، اوقاتمان را هم تلخ می کند! از اول این فرانسوی ها نمکدان شکن بودند. دستمان را هم که تا مرفق در دبهٔ عسل کردیم، تا گاز نگرفتند، رها نکردند. حالا چه شده فرنگی ها دلسوز حال و احوالات ما شده اند؟! چه تدبیر کرده ای جناب ایشیک آقاسی برای این بازار شامی که درست کرده ای؟

نظر کاربران در مورد "کتاب دختر موشرابی"
7 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتاب بسیار جذابی بودداستان‌های آن از دل واقعیت بوده

1403/07/28 | توسطکاربر سایت
0
|

کسی میتونه بگه دو فصل اول کتاب مربوط به کدام پادشاه‌ها بود؟ من از ناصرالدین شاه به بعد رو متوجه شدم اما توی فصل‌های اول چون اسم شاهی که توی قصه وجود داشت ذکر نشده بود من هنوز درموردشون شک دارم.

1402/10/12 | توسطزهرا - کاربر سایت
0
|
پاسخ ها

فتحعلی شاه

1403/02/01|توسطکاربر سایت
1

بهترین کتاب تاریخی ای که در عمرم خوندم. الان دیگه وقتی حرف از ناصرالدین شاه و قاجار و تمام اتفاقات بعد از او میشه، با عمق وجودم گفته هارو درک میکنم، چون با خوندن این کتاب من توی تمام این دوره‌ها زندگی کردم.

1402/10/12 | توسطکاربر سایت
1
|

خوندم و لذت بردم ارزش وقت گذاشتن داشت.

1401/11/25 | توسطمهدی ارشدی صوفیانی
3
|

داستان‌های این کتاب از دل وقایعی بیرون آمده اند که ما در تاریخ زیاد از آن‌ها شنیده‌ایم اما شاید در مرگ‌ها، زندگی‌ها و رشادت‌های مردم آن دوران تامل نکرده باشیم. به طور خاص این کتاب درباره زنان در بستر رخدادهای مهم تاریخ ایران سخن می‌گوید، از زنانی که قربانی ستم‌ها شدند تا زنانی که تلاش کردند تاریخ را با نگاه لطیف زنانه بنویسند..

1401/07/07 | توسطImfarza
1
|
پاسخ ها

خیلی هم زنانه نبود البته اگه نگم اصلا زنانه نبود!

1401/11/25|توسطمهدی ارشدی صوفیانی
1

بسیار خوشحالم که این کتاب را خواندم اما احساس می‌کنم کتاب با داستان‌پردازی‌های مفصل‌تر و دقیق‌تر، اثر بهتری می‌شد. گویی کتاب با خلاصه گویی‌ها نتوانست آن چه که باید را به خوبی بیان کند.

1401/07/07 | توسطImfarza
1
|
پاسخ ها

اتفاقا موجز بودن از محاسن این کتابه. درباره موضوعات عنوان شده در این کتاب کتابهای مفصلی وجود داره. خلاصه گویی خواننده رو آشنا می‌کنه ولی خسته نمیکنه و خواننده در صورت علاقه مندی میتونه با رجوع به کتابهای مربوطه بیشتر مطالعه کنه.

1401/11/25|توسطمهدی ارشدی صوفیانی
1

چرا شانس من اینجوریه،هروقت سفارشی داشتم به من اطلاع دادن که فلان کتاب ناموجوده،امیدوارم هرچه سریعتر این کتاب موجود شه.

1400/04/29 | توسطمهرداد اسفنانی
17
|