نوشتن یک داستان بر اساس رویدادهای واقعی ساده نیست. زیرا باید جنبه های زیباشناختی و روایی جذابی داشته باشد و همچنین واقع بینانه باقی بماند و واقعیت را فدای تخیل نکند. "مثل بیروت بود" از "زهرا اسعد بلنددوست" چنین اثری است.
"زهرا اسعد بلنددوست"، مانند کار دیگر خود، انتخاب کرده که این مسیر سخت را طی کند و تا آنجا که ممکن است تخیلات خود را در اختیار داستان قرار دهد و حقایق را بدون تلاش برای دستیابی به نفعی از آن ها بیان کند.
سارا، همسر یکی از شهدای مدافع حرم و راوی داستان، دوست جدید زهراست. غربت و انزوا و همچنین این واقعیت که دیگران او را درک نمی کنند، زندگی سارا را ویران کرده است. او زیر بار این همه سختی تحملش را از دست می دهد و به همسر شهیدش ملحق می شود.
هر چند این همه ماجرا نیست. برادر سارا که اسمش دانیال است و اکنون به سپاه پاسداران ملحق شده ، به طرز مرموزی ناپدید می شود. خبر کشته شدن وی توسط اعضای سپاه پاسداران در رسانه ها پخش می شود و فضایی مبهم ایجاد می کند. در همین حال ،زهرا که پدر و برادرش سپاهی هستند، با فردی ناشناس روبرو می شود که او را به ماجراهای پیچیده ای می کشاند.
شخصیت های کتاب "مثل بیروت بود" نیز زنده و قابل لمس هستند و این زندگی و شور حیات، تنها محدود به نفس کشیدنشان نیست، بلکه آن ها با انتخاب ها و تصمیماتشان زنده اند و شناخته می شوند. در بخش هایی از داستان با انتخاب های دشواری روبرو می شوند که یکی از جنبه های جذاب داستان "مثل بیروت بود"، همین انتخاب سختی است که آن ها باید بین بد و بدتر می داشتند. تصمیماتی که هیجان داستان را به اوج می رسانند و لحظه به لحظه حقایق ناگفته را آشکار می کنند.
کتاب مثل بیروت بود