سورنا کتاب را باز کرد. آرزو می کرد کسی در آخرین لحظه پدرش را نجات داده باشد، اما هیچ حرفی در صفحه ظاهر نشد. صفحه کبود بود و بوی خون می داد. گوشش را روی قلب مرده گذاشت. می خواست چیزی بگوید که پیرمرد گفت: «نگران نباش. زنده می ماند.» اسفندیار با نگرانی سرتکان داد: «دخترک قابل اعتماد نیست.» سورنا اما خندید و گفت: «ولی من می دانم چطور به حرفش بیاورم.»
کتابها با قاب ارسال میشن؟
سه جلد با قاب ارسال میشه ؟
کسی هست که کتاب رو مطالعه کرده باشه؟ ممنون میشم اگر تجربه خودتون رو به اشتراک بذارین
عالی نیست ولی بدم نیست. من سه جلدشو خوندم و نظرم اینه که کمی کلیشه داره و نقطه اوج هم چند تا داره. جلدش قشنگه ولی ملاک نمیشه.هر جلدش زیاد قطور نیست. کلا پیشنهاد نمیکنم ولی اگه بقیه مجموعه هارو خوندی و وقت داری بدم نیست.😁
کتاب خوبی ولی جلد اولش بهتر از بقیه جلداش هست درباره یه وسر با اسم سورنا است که وقتی پدرش اونو از قصر بیرون میکنه میره دنبال سرنوشتش بعد با موجودی که به نظرم خیلی مسخرس بنام اشپخدر خودشو به شکل خواهرش در میاره وقتی سورنا اینو به پدرش میگه از قصر بیرونش میکنه
کتاب خیلی خوبیه و ادامش هم دو کتاب دیگس