1. خانه
  2. /
  3. کتاب نجواها و دروغ ها

کتاب نجواها و دروغ ها

نویسنده: جوی فیلدینگ
3.7 از 1 رأی

کتاب نجواها و دروغ ها

Whispers and Lies
انتشارات: روشا
٪15
105000
89250
معرفی کتاب نجواها و دروغ ها
کتاب «نجواها و دروغ ها» رمانی نوشته «جوی فیلدینگ» است که نخستین بار در سال 2002 به چاپ رسید. از وقتی مادر «تری پینتر» پنج سال پیش جانش را از دست داد، این پرستار چهل ساله و مجرد، شروع به اجاره دادن کلبه پشت خانه اش در «فلوریدا» کرده است. وقتی زنی به نام «الیسون سیمز» از خارج از شهر به آن منطقه می آید، «تری» هم اقامت در کلبه را به او پیشنهاد می کند و هم رابطه ای دوستانه را با او شکل می دهد. «الیسون» دروغ هایی در مورد شغل و خانواده اش می گوید و در همه جا به شکل غیرمنتظره و دعوت نشده حضور می یابد، و تماس هایی تهدیدآمیز از طرف مردی که انگار چیزهای زیادی در مورد «تری» و مستأجر قبلی کلبه می داند، به احساس پارانویای او دامن می زند. «تری» علیرغم این نگرانی ها، با پسر یکی از بیمارانش، زنی سالخورده به نام «میرا»، آشنا می شود.
درباره جوی فیلدینگ
درباره جوی فیلدینگ
خانم فیلدینگ زاده شهر تورنتوی کانادا می‌باشد. او در سال ۱۹۶۶ با مدرک کارشناسی هنر از دانشگاه تورنتو دانشگاه تورنتو فارغ‌التحصیل شد. او در سال ۱۹۶۵ نقش مختصری در فیلم زمستان ما را گرم نگه داشته بود Winter Kept Us Warm ایفا کرد و نیز در اپیزودی از فیلم دود اسلحه ظاهر شد. او بعدها نام فامیلی خود را از تپرمن به فیلدینگ تغییر داد و شروع به نوشتن رمان کرد. او همچنین فیلمنامه‌نویس فیلم تلویزیونی Golden Will: The Silken Laumann Story می‌باشد.
ویژگی های کتاب نجواها و دروغ ها
  • «رابین استیونز» از نویسندگان پرفروش در ادبیات کانادا
نکوداشت های کتاب نجواها و دروغ ها

با پایانی در حد آثار «هیچکاک».

Publishers Weekly

یک اثر جذاب بسیار رضایت بخش.

Sun-Sentinel

رمانی پرتعلیق با پیچ و خمی شوکه کننده.

Booklist
قسمت هایی از کتاب نجواها و دروغ ها

برای یک لحظه فکر کردم پرده تکان خورد. زدم روی ترمز، سرم فقط چند سانتیمتر با شیشه جلو فاصله داشت. ولی با نگاهی دقیق تر، معلوم شد اشتباه کرده بودم و فقط سایه درخت های نزدیک خانه بود که در مقابل پنجره اتاق خواب می رقصند، و تصویری از حرکت را از داخل خانه به نظر می رساند.

چند دقیقه پس از تلفن «لانس»، «آلیسون» در «الوود» به ما ملحق شد، سردردش خوشبختانه بهبود یافته بود، مرتبا به من می گفت: «آن قرص هایی که به من دادی هدیه خدایی بودند.» در لباس تابستانی آبی اش درخشان جلوه می کرد.

آن اسم، خیلی آرام و سنگین از لبانش پایین افتاد، مثل عسل که از تیغه چاقو جاری می شود.

مقالات مرتبط با کتاب نجواها و دروغ ها
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب نجواها و دروغ ها"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

قشنگه ولی غم انگیز و ترسناک

1402/11/24 | توسطکاربر سایت
1
|