زندگی خوب و مرفه از دید من، از نظر من، از نگاه من که البته هر سه یک معنا دارد این است که توی خونه همه چی در حد کمال وجود داشته باشد و گاهی از ترس این که به ظروف عتیقه و یا مجسمه های بی هویتی که فکر می کنند از زیر خاک در آمده با احتیاط رد بشوی تا مبادا تنه ات به چیزی بخورد و تا آخر عمر مدیون شوی چون پول خون پدرشان را بابت آن داده اند. تو اتاقت راحت نباشی چون روزی دوبار توسط خدمتکار تمیز می شود و نمی توانی خیلی وسایل خصوصی داشته باشی، یعنی این که یادت نیاید مادرت از شیره جانش برای تو مایه گذاشته، یعنی که حضور فیزیکی پدر و مادرت مهم نیست، مهم زحمتی ست که برای رفاه و آسایشت می کشند و تو قدرش را نمی دانی. دست پخت مادرت را نچشیده باشی و پدرت همواره در ژست باشد و با فخر به خانه و زندگیش نگاه کند و مدام دستور بدهد، کسی هم نباید مزاحمش شود چون در طول روز فقط دو ساعت در خانه حضور دارد و باید استراحت مطلق داشته باشد. از دید من زندگی مرفه یعنی تو هم جزوی از وسایل خانه باشی و با احتیاط فقط حملت کنن، شکستی هم شکستی با پولشان ترمیمت می کنن.