اثر نخست درخشان «کاوانا» با یک شخصیت اصلی بدیع و باورپذیر.
با شباهت زیاد به درامایی در دادگاه که «لی چایلد» ممکن است درباره برادر کوچکتر «جک ریچر» بنویسد.
یک اثر نخست پرحادثه و بسیار سرگرم کننده.
می توانستم از همان ناحیه و در حین چرخش، آرنجم را به صورتش بکوبم و به این ترتیب، برای شکستن مچ دستش و فرو کردن اسلحه در پیشانی اش، زمان کافی داشته باشم. دوباره همان غریزه های قدیمی؛ اما کسی که می توانست همه این کارها را انجام دهد، دیگر وجود نداشت؛ او را همراه با گذشته ام دفن کرده بودم.
او اسمم را می دانست. در حالی که دستم هنوز به سینک دستشویی بود، سرم را بالا آوردم و به آینه نگاه کردم. قبلا این مرد را ندیده بودم. بلند و باریک بود و اورکتی قهوه ای رنگ روی کت و شلوار خاکستری پوشیده بود. سرش را تراشیده بود و زخمی عمودی روی صورتش از زیر چشم چپ تا خط آرواره دیده می شد.
صدای مردانه ای داشت و از لهجه اش معلوم بود که اهل اروپای شرقی است. در صدایش هیچ نشانه ای از لرزش یا اضطراب شنیده نمی شد. لحنش یکدست و سنجیده بود. این یک تهدید نبود؛ این خود حقیقت بود. اگر همکاری نمی کردم، من را با گلوله می زد.
خیلی کتاب جذابی من ازش لذت بردم