تنها آنانی که هنوز امیدی در دل دارند می توانند از موهبت اشک بهره مند شوند. اشکشان که بند می آید، حالشان هم بهتر می شود. اما گریه هیچ دردی از نومیدان دوا نمی کند. آنان که امیدی در دل ندارند و اضطرابشان ریشه ای و همیشگی است. هیچ چیز برای آنان تغییر نمی کند. معمولا خودشان این را می دانند، اما نمی توانند جلو گریه شان را بگیرند.
داستان معمولی، توصیفات نویسنده قشنگ بود، یه نقاش که برای کار به هالیوود میاد، وضع مالی خوبی نداره، عاشق یه دختر میشه که آرزو داره یه بازیگر معروف بشه اونم از هر راهی که شده، در کل راجع به آدمایی که به عشق بازیگر شدن راهی هالیوود میشن ولی چیزی جز سرخوردگی و فقر نصیبشون نمیشه
شلام ملخی هروز پیشم میشیندوجیک جیک زیادمیکندانگارچیزمیخاهدبگویدچمعنایی دارد
یه نویسنده درجه یک -حیف که تو 38 سالگی مرد
نشر ماهی خوندم-کتاب زیبا و ترجمه خوب-فونت کوچک است
از وان بیرون آمد، شتابان خودش را با حولهی زبری خشک کرد و بعد به اتاق خواب رفت تا لباس بپوشد. بیش از همیشه احساس حماقت و کوفتگی میکرد. همیشه همینطور بود. عواطفش مثل موج عظیمی به غلیان درمیآمد، پیچوتاب خوران اوج میگرفت و بالا و بالاتر میرفت، چنان که گویی قرار بود آن موج همهچیز را با خود بشوید و ببرد. اما آن سقوط نهایی هرگز از راه نمیرسید. (کتاب روز ملخ – صفحه ۵۶)
من ترجمهی نشر ماهی و نشر نو رو در کنار هم قرار دادم و مقایسه کردم. ترجمهی نشر ماهی بهتره و روان تره
کهربایی مترجم تواناییه، کتابهای دوس پاسوس رو عالی ترجمه کرده، گذار منهتن و سه گانه ینگه دنیا
روز ملخ پاسخی است که ناتانائیل وست به رکود بزرگ در اوایل قرن 20 آمریکا میدهد. شاید به نظر راحتی خاصی نرسد اما به دلایلی واقعاً چنین است. در حالی که ریاضت اقتصادی در این قرن موج میزند ، ترکیبی از کتاب و گرایش کتاب همچنان مرا به خود جلب میکند. زبان بسیار مبتکرانه است ، شخصیتها چنان درخشان (غالباً پوچ) اسیر میشوند ، و رفتار آنها چنان نزدیک به پانتومیم است ، که کل خواندن جذاب و تأمل برانگیز برای من ، راحتی در خطوطی وجود دارد که درست به صدا در میآیند ، حتی وقتی شخصیتها لنگ میزنند و شل میشوند
شما کدوم ترجمه رو توصیه میفرمایید؟
ترجمه نشر ماهی بهتره
هر دو ترجمه خوباند اما ترجمه نشر ماهی دلنشینتر بود
کهربایی مترجم تواناییه