«در زمان های دور، چهار برادر زندگی می کردند. برادر بزرگ تر «چپ بک» ، برادر دومی «یپ بک» ، برادر سومی «مپ بک» و چهارمی «تپ بک» نام داشتند. هر چهار برادر کوتاه قد و تپلی بودند. به گونه ای که نمی شد آن ها را به راحتی از همدیگر تشخیص داد و شناخت. در واقع خیلی وقت ها «چپ بک» را با «یپ بک» و «مپ بک» را با «تپ بک» اشتباه می گرفتند. زن های سالخورده ی ترکمن با تعجب به همدیگر می گفتند: ـ این بچه های شیطان تا چه اندازه به هم شبیه هستند! مثل یک سیب که از وسط نصف شده اند، نمی دانیم اسم هر کدامشان چیست؟! اما اگر ذهن را به کار می انداختند آن ها خیلی هم شبیه هم نبودند و می شد بینشان فرق گذاشت. برای نمونه «چپ بک» بینی کشیده ی نوک تیز و پیشانی بلند داشت و از چشمانش آتش شیطنت می بارید. بر عکس «یپ بک» ، پیشانی گرد و لب های کلفت داشت، اما چشمان او هم شبیه چشم های برادر بزرگ تر بود. «مپ بک» صورت زیبا و ارغوانی رنگ داشت ولی چشمانش مثل چشم های برادرهای بزرگ می درخشید. برادر کوچک تر «تپ بک» بینی پخ و سر گردی داشت که روی گردن کوتاهش چسبیده بود. چشم های او هم مثل چشمان برادرانش درخشان بود و همین چشمان خندان و درخشان «چپ بک» ها بود که آدم ها را به اشتباه می انداخت.»
کتاب خیلی خوبی هست وبه نحو احسنت ترجمه شده است.استادمرشدی در تدریس وترجمه وبرخورد اخلاقی بی نظیرند.
این کتاب خیلی خیلی عالی است و نویسنده آقای استاد دکتر سیاوش مرشدی میباشد
کتاب جالبیه
این کتاب عالیه و نویسنده ش استاد مرشدی بی نظیرن
کتاب بسیار خوبی هست و استاد مرشدی نویسندهی موفقی هستند