1. خانه
  2. /
  3. کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر

کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر

نویسنده: روخوس میش
4.5 از 1 رأی

کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر

با پیشوا تا ابد
Hitler's Last Witness
انتشارات: ترنگ
٪15
269000
228650
معرفی کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر
در 30 آوریل 1945، زمانی که هیتلر تصمیم گرفت جان خود را بگیرد، جهان تغییر کرد. اکثر مردم این را می‌دانند و کتاب های زیادی در مورد آن نوشته شده است. اما کتاب "خاطرات محافظ شخصی هیتلر" با عنوان فرعی "با پیشوا تا ابد" به قلم "روخوس میش"، کپی دیگری از آن رویداد نیست. این اثر نه پرتره‌ای از یک مرد صاحب قدرت است و نه داستان کسی که به خاطر شناخت یک فرد صاحب قدرت، مشهور شده است. این قصه‌ی یک مرد معمولی است که از دریچه‌ی نگاه خودش نقل می‎‎شود و حاوی گفته‌هایی است که برای هرکسی که به تاریخ جنگ، کند و کاو تفکر نازی‌ها یا هیتلر علاقه مند است، هم دلهره آور و هم هیجان انگیز به نظر می‌رسد.
"روخوس میش" نازی نبود و هرگز به این جنبش نپیوست. او مردی بود که از طریق سرنوشت و در نتیجه یک جراحت وحشتناک به همکاری نزدیک با هیتلر فرستاده شد. "خاطرات محافظ شخصی هیتلر" داستان اوست. برخی از وقایعی که او بازگو کرده شگفت‌انگیز است و برخی از آنها آشنا و ملموس به نظر می‌رسد. به اعتراف خودش، هیتلر "رئیس" بود و او را صرفا یک مرد معمولی می‌دانست که برایش کار می‌کرد. در طول کتاب "روخوس میش" چندین بار اشاره می‌کند که او برای این سمت صرفا به این دلیل انتخاب شده که مشکلی ایجاد نکرده است.
این کتاب نگاهی است به زندگی افرادی که عموما با سوء برداشت مواجه شده‌اند و زندگی نزدیکترین مردان به هیتلر را نشان ‌می‌دهد. جنبه‌های خصوصی‌تری از زندگی مردی که بسیاری او را همچون شیطان، پلید و بدذات می‌دانند، در این کتاب آشکار شده است و آن را به روایتی بسیار قابل تامل تبدیل کرده است.
درباره روخوس میش
درباره روخوس میش
روخوس میش (Rochus Misch)، زاده ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۷، افسر پیشین اس اس آلمان نازی و محافظ، پیک و تلفنچی هیتلر بود. وی در روستایی که امروز در لهستان قرار دارد، به دنیا آمد. در بچگی یتیم شد و با پدر بزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. پیش از آن که در سن ۲۰ سالگی به نیروهای اس اس (گروه نظامی حزب نازی) بپیوندد، نقاش ساختمان بود. وی برای پنج سال جزء حلقه درونی و از افراد مورد اطمینان پیشوای آلمان نازی به شمار می‌رفت. او همیشه با افتخار از خدمات خود به «پیشوا» یاد می‌کرده است. او هیتلر را مردی خیلی معمولی توصیف می‌کرد و می‌گفت که هیتلر آدم خشن یا یک هیولا نبوده است. میش در یک مصاحبه با بی‌بی‌سی دربارهٔ هولوکاست گفته بود: «من از اردوگاه کار اجباری داخاو و اردوگاه‌های مرگ باخبر بودم اما از حجم آنچه اتفاق افتاده بود خبری نداشتم.» او همچنین گفته بود: «این مسائل جزئی از بحث‌های ما نبود. دادگاه نورنبرگ به جنایاتی که آلمانی‌ها مرتکب شده بودند، رسیدگی کرد اما باید بدانید که هیچ جنگی در تاریخ وجود ندارد که بدون ارتکاب جنایات باشد و در آینده نیز چنین نخواهد بود.» روخوس آخرین فرد از میان افرادی بود که همراه هیتلر در پناهگاه ویژه وی در زیر زمین تا واپسین لحظه‌های سقوط برلین در کنار وی بودند. او شاهد خودکشی هیتلر و اوا براون بوده است و در این باره می‌گوید: «من هیتلر را دیدم که سرش بر روی میز قرار داشت. اوا براون روی مبل دراز کشیده بود و سرش به طرف هیتلر بود. زانوانش به طرف سینه جمع شده بود. او لباس آبی تیره رنگی با چین‌های سفید به تن داشت. هرگز آن صحنه را فراموش نمی‌کنم.» او چند ساعت پیش از ورود نیروهای ارتش سرخ شوروی به درون پایگاه زیرزمینی هیتلر، از آن می‌گریزد، اما به زودی به دست ارتش سرخ گرفتار می آید و نه سال را در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی می‌گذراند. او در تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۶ سالگی در برلین درگذشت.
نکوداشت های کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر

خاطرات محافظ و خدمتکار بی چون و چرای هیتلر که یکی از آخرین افرادی بود که او را زنده دید.

Times

بینشی روشنگر از آخرین روزهای آدولف هیتلر در پناهگاه زیرزمینی برلین که در آن دوران رایش سوم به پایان رسید.

Spectrum
قسمت هایی از کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر

بعد از برادر بزرگ ترم برونو ، دومین پسر روخوس و ویکتوریا میش بودم. اگر آرزوی اعطای نامش به فرزندانش را داشت قطعا آن را به پسر اولش می داد. با وجود این مادرم می خواست که من نام همسر فوت شده اش را داشته باشم . پدرم معمار بود و مادرم در حمل ونقل عمومی برلین کار می کرد . برونو موقعی به دنیا آمد که والدینم در هندل پلاتس ، اشتگلیتس برلین زندگی می کردند ؛ اما کمی بعد از آن، هنگام شروع جنگ جهانی اول به آلت شالکوویتس نزدیک اگن در سیلزیای شمالی نقل مکان کردند . والدین مادرم در آنجا زندگی می کردند. از آنجایی که پدرم را فورا به جبهه فرستادند ، گمان می کنم مادرم نمی خواست در دوران جنگ به تنهایی در برلین زندگی کند. در جولای سال ۱۹۱۷ مادرم من را باردار بود . پدرم در بیمارستان صحرایی اپن بود . از جبهه با آسبب شدیدی برگشته بود ، به ریه هایش شلیک شده و انگشتان شستش را از دست داده بود . کمی قبل از به دنیا آمدانم ، به او اجازه مرخصی از بیمارستان را دادند. به خانه رفت ؛ جایی که همه در آنجا منتظر تولدم بودند . یک شب ، ناگهان پدرم دچار خونریزی شد و صبح روز بعد از دنیا رفت. ماموران کفن و دفن برای بردن جسد آمدند و مادرم در حین بردن تابوت گریه می کرد و فریاد می زد. قابله که از قبل در خانه بود مات و مبهوت شد. دو ساعت بعد در ۲۹ جولای ۱۹۱۷ به دنیا آمدم .

نظر کاربران در مورد "کتاب خاطرات محافظ شخصی هیتلر"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من از دیدن کتاب‌ها خوشحال میشوم

1402/11/03 | توسطبهمن - کاربر سایت
1
|

محافظ شخصی هیتلر گونشه بود این یارو دیگه کیه؟

1402/08/10 | توسطکامران سیاحی
0
|