حس شرم متناظر با حس احترام به خویشتن است. ما وقتی شرمنده می شویم در واقع می خواهیم با تصحیح خود و رفع جنبه هایی از خصایص نامطلبوب خود و نقد ناراستی های خود، عواملی را که باعث نامحترم شدن مان در نزد خود و یا دیگران می شود حذف کنیم و زمینه اعتلا و بازتولید احترام خود را فراهم آوریم. شرم احساس کسی است که به خود به عنوان انسان نوعی احترام می گذارد. شرم هیچ نسبتی با تحقیر و پست و ناچیز شمردن خود ندارد. شرمنده شدن معنای آگاهی به پستی و حقارت خود نیست، بلکه به معنای وقوف به این امر است که چیزی ناشایست و تحقیرآمیز که ما را به انجام عمل معیوب و ناراست سوق می دهد، در ما وجود دارد که باید آن را خود بزداییم. از این منظر، تلاش برای انکار خود، بی اعتیار و حقیر دانستن خود، بیزاری از خود و بی اعتنایی به خود در واقع تلاش برای حذف حس شرم در زندگی است.
«برای تعریف شرم باید ببینیم آیا شرم در چارچوب فرهنگ سنتی قرار می دهیم و یا در حوزه فرهنگ نو یا مدرن این دو مفهوم متمایزاست. به نظر من در فرهنگ سنتی مان شرم را به سه مفهوم می شناخته ایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری. مهم تر از همه من بر این نکته تاکید دارم که وجه مشترک این نوع احساس شرم در این است که این عامل خارجی است که به سنجش کردار ما اقدام می کند و مبتنی بر قضاوتی که به ما می قبولاند ما را یا به احساس گناه یا حیا و یا خجلت و شرمساری سوق می دهد. اما در فرهنگ نوین شرم به گونه ای تعریف می شود که خود فرد عامل درجه اول سنجش کردارهای خویش و قضاوت در مورد آنهاست. بر این اساس تعریف مارکس از شرم را مبنای بررسی خود قرار داده ام که می گوید: «شرم نوعی خشم به خویشتن است». در این تعریف این خود فرد است که کردارهایش را تحلیل می کند و اگر در آنها کمبودها یا ضعف ها و یا بروز خصایص منفی اش را بیابد به خودش خشم می گیرد. این خشم به خود، یعنی شرم، برای این که انسان بکوشد خودش را تصحیح کند اساسی است.
این کتاب رساله ای با اهمیت و خواندنی...
صلاحیت نویسندگی مهمه!؟
تحولی که نیروهای خلاق جامعه را برای مبارزه با عقب ماندگیها و فسادها و تباهی هایش آزاد میکند. در همین ارتباط است که مارکس در همان نامه مینویسد: اگر همه یک ملت واقعا به تجربه حس شرم نائل شوند، همچون شیری میمانند که خیز بر میدارد تا برای به جلو جهیدن آماده شود.
بخشی از کتاب: : اما با همان شدتی که باید علیه خجالت و شرمساری "ملی" موضع گرفت باید بر اهمیت تجربهی اجتماعی شرم برای شناخت عقب ماندگیها و آلودگیها و فسادهای جامعه و ترغیب برای غلبه بر آنها تاکید کرد.باید تاکید کرد که اگر فرد در تجربهی فردی شرم با خشمی که به خویشتن میگیرد خود را در آستانهی تغییر و تحول و یا در آستانهی انقلاب درونی قرار میدهد، چون اکثریتی از یک ملت نیز با تجربه ملی احساس شرم برانگیخته شوند خود را و جامعه خود را در آستانهی تحولی راستین قرار میدهند. تحولی که نیروهای خلاق
این کتاب سه فصل داره. فصل اول اختصاص به تعریف شرم داره. در فصل دوم به حس شرم در میان ایرانیان و در فصل سوم به تجربه شرم از لحاظ تجربه فردی و جمعی میپردازه. در این کتاب بدون زیاده گویی و به صورتی مفید رفتار ایرانیان از دو جنبه جامعه شناسی و روانشناسی بررسی میشه. نویسنده با در نظر گرفتن رفتار و رویکرد ایرانیان در طول تاریخ و تجربه زندگی تحت حکومتهای استبدادی معتقد هست که ایرانیان از حس شرم به دور هستند.