برشی از کتاب:
آرام میرود و من رفتنش را نگاه می کنم.
می رود و حرفش اکو می شو در درون گوش هایم.
یک بار دیگر ویران می شوم. این بار میمیرم.
دست و پایم می لرزد.
چه مرگم شده ؟ چه انتظاری از او داشتم ؟
چرا آدم نمی شوم. چرا درک نمی کنم که برایش تمام شده ام.
چرا درک نمی کنم بلایی که سرش آوردم ، عشقش را خاموش کرد... چرا آدم نمی شود! ؟...
(برگرفته از متن ناشر)
آرام می رود و من رفتنش را نگاه می کنم. می رود و حرفش اکو می شو در درون گوش هایم. یک بار دیگر ویران می شوم. این بار میمیرم. دست و پایم می لرزد. چه مرگم شده ؟ چه انتظاری از او داشتم ؟ چرا آدم نمی شوم. چرا درک نمی کنم که برایش تمام شده ام. چرا درد نمی کنم بلایی که سرش آوردم ، عشقش را خاموش کرد چرا آدم نمی شود! ؟...