طبق معمول نوشته های نیچه دست از ابهام خواننده بر نمی دارد. البته بماند که خواننده حتی در قبال اشعار ساده در جستجوی منظور شاعر است - و این برخورد طبیعی است چون شاعر نیچه است.
همه ی این آزاردیدن ها تلنگری است به خواننده که از این گونه مبهم گویی ها را احتراز کند...
می خواهی آنها را رام خودکنی؟ با ایشان چنان سخن بگوی که باید با گوسپندان گمشده سخن گفت. بگو: «متوجه باشید! راه خودتان را گم کرده اید و عوضی می روید.» خواهی دید که ایشان به دنبالت خواهند آمد، زیرا با این سخن، حس خودپسندیشان را راضی کرده ای. دنبالت خواهند آمد و آهسته به خود خواهند گفت: «عجب! پس معلوم می شود که ما راهی هم برای خودمان داشته ایم؟ بلی! معلوم می شود که حالا هم راهی داریم!»
این کمبود عشق نیست ، بلکه فقدان دوستی است که باعث ازدواج های ناخوشایند می شود.
ناراحت نیستم که به من دروغ گفتی، از این ناراحت هستم که از این پس نمی توانم تو را باور کنم.
و کسانی که در حال رقصیدن بودند توسط کسانی که نمی توانند موسیقی را بشنوند دیوانه تصور می شوند.
بسیاری از افراد اعتقاد دارند که برای شروع درک نگرش های گاها متضاد «فردریش نیچه»، مخاطبین باید آثار او را از ابتدا تا انتها به ترتیب زمان انتشار مطالعه کنند
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
نیچه معتقد بود که اصلی ترین کارکرد فلسفه، آموختن یک چیز به انسان است: «چگونه به آن کسی که هستیم، تبدیل شویم.»