مطالبی که در طول این شش روز گفته ام، کمترین چیزی است که یک هنرپیشه باید بداند.
همه رفتار و گفتار هنرپیشه باید کنترل شده، هماهنگ و متعادل باشد. خلاصه کنم: برای این که بتوانیم به حرفه ی بازیگر بودن افتخار کنیم باید از مطالعه و مشاهده به خصوص در تجربه بیاموزیم، از دنباله روی مد روز پرهیز کنیم، از مسائل و مشکلات زمان خود غافل نباشیم و فرهنگ گذشته مان، طبقه بندی های ارسطویی (تراژدی در درجه اول، بعد از آن درام و کمدی و در درجه آخر نمایش عروسکی و خیابانی) را بدون آن که مجبور به قبول آن ها باشیم، بشناسیم.
ژان پل سارتر در مقاله ای با عنوان «تئاتر مردمی، تئاتر موقعیت» می نویسد: "موقعیت" اساس نمایشنامه است. از طریق تعیین موقعیت است که می توانیم با جلب علاقه ی تماشاگر به سیر قصه او را روی صندلی میخکوب کنیم. در نمایشنامه ی «هملت» حداقل پانزده موقعیت وجود دارد. موقعیت اول: حضور روح،که با صدای گرفته و بم به هملت می گوید: "من روح سخت خشمگین پدرتم. یه نفر منو کشته، اون یه نفر عموته. اون هم منو کشته، هم مادرتو تصاحب کرده." هملت تصمیم می گیرد تحقیق کند.