در تبار مورچگان ،راوی که دچار فراموشی شده است به دنبال یاد آوری فیلمی بلند که تماشای آن سه ماه طول میکشد است .فیلمساز آن فیلم فوت کرده و در آتش سوزی تنها یک فریم از فیلم باقی مانده است .راوی به روان شناسان مختلف مراجعه میکند و در بخشهای مختلف در هر زمینه ای قضاوتهای خود را عرضه میکند .رمان نقطه تعلیق ندارد و خواننده با یک راوی پر چانه و حراف مواجه است که طی ۹۰۰صفحه برداشتهای خود را از سینما ،سیاست ،ادبیات ،زندگی روزمره و ... میگوید .رمان ارجاعات سینمایی زیادی دارد و در اندک مقاطعی پر و بال میگیرد و در بیشتر بخشها به وراجی راوی و از هر دری سخنی گفتن، نزدیک میشود .