یاغی آخر مجموعهای است برآمده از روستا و جنگ.
داستانها در فضای بین این دو در رفت و برگشتند، روستا حوادث گوناگونی را از سر میگذراند و در این میان شخصیتها شکل میگیرند: زنی که از کار و روستا میگریزد، جوانی که بر سنتی در روستا میشورد، مادری که در انتظار بازگشت پسر بیتابی میکند، بچههایی که جز شیطنت چیزی نمیشناسند و... از آن سو تکههایی از فقر، عشق و تنهایی سربازی را میبینیم که بین جبهه و روستا در رفت و آمد است. این دو فضای متفاوت چند جا همدیگر را قطع میکنند، اما اوج این یگانگی را باید در داستان «شب بلند» دید. با تلفیق این دو فضا در این داستان یکی از به یادماندنیترین داستانهای معاصر و بهترین داستانهای ضدجنگ خلق میشود. مادری بازنگشتن فرزند از جبهه را پذیرفته است و حال انگار در آیینی تازه آن را به سوگ نشسته است. درست در همین جا مجموعه به شکل دیگری دیده میشود: آیا همهٔ این داستانها با همهٔ گوناگونی و پراکندگی یک داستان واحد نبودهاند؟
بیستویک داستان مجموعهٔ یاغی آخر روایتی دیگر از حسرت و انتظار ایرانیان است.
کتاب یاغی آخر