حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کش مکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور می کند. او که مشغول نوشتن رساله اش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی می گردد. خانه و کاشانه را ترک می کند و دست به اعمال دیوانه واری می زند. او در حالتی پریشان، در پی شکایت هایش، خود را به امواج دریا می سپارد، اما عابدینی او را نجات می دهد. همچنین، این فیلم به دغدغه های جوانان روشنفکر بعد از انقلاب می پردازد؛ میان دنیا خواهی و آرمان خواهی. تصویری از آرمان خواهی که به دلیل حبّ دنیوی (زیبایی و…) در تلاطم است و درمقابل، علی عابدینی فردی که تکلیفش با خودش مشخص است و دنیا را فدای آرمان ها و عقایدش کرده است. (مهرجویی خود می گوید که داستان این فیلم با الهام گرفتن از بوف کور صادق هدایت نوشته شده است).
کتاب هامون