کتاب فرنگیس

Farangis
کد کتاب : 73660
شابک : 978-6226258791
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 204
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 آذر

فرنگیس
Farangis
کد کتاب : 143249
شابک : ‏‫‫‭978-6225421974‬‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 273
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 آذر
نوع چاپ : دیجیتال - POD

معرفی کتاب فرنگیس اثر سعید نفیسی

این کتاب حاوی مجموعه نامه هایی است که نفیسی برای معشوقش فرنگیس نگارش کرده و در آن از کم و کیف احوالاتش سخن گفته است. نفیسی شاعر، مترجم، دانش پژوه، تاریخ نگار، ادیب و نویسنده ایرانی بود که از چیرگی بالایی در تاریخ و ادبیات ایران بهره داشت و با قلمی سحر آمیز نوشته هایی روان و فصیح را خلق می کرد.

کتاب فرنگیس

سعید نفیسی
سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران - ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران)، دانش پژوه، ادیب، تاریخ نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی بود.او جزو نسل اول استادهای دانشکدهٔ تاریخ دانشگاه تهران بود.سعید نفیسی، در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. او فرزند میرزا علی اکبر ناظم الاطبا (معروف به ناظم الاطباء کرمانی) و از نوادگان حکیم نفیس بن عوض کرمانی (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) و برادر علی اصغر نفیسی ملقب به مودب الدوله بود. حبیب نفیسی برادرزاده اوست.تحصیلات سه سالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از ...
قسمت هایی از کتاب فرنگیس (لذت متن)
اما شما، دختران فرشته نهاد، شما که اسیر این جهان مادی نشده اید، شما که نیازمند بدین گرده های زر و سیم نیستید، شما در جهان دیگری می گردید و این عالم را از دریچه دگر می بینید. اکنون که بدان سخنان اول شب تو اندیشه می کنم می بینم که حق باتست، تو راست می گفتی که بد مطلق در جهان نیست، تو راست میگفتی که هر خوبی نسبت بکسی ممکنست بد باشد و هر بدی نسبت بدیگری خوب است. چرا تلخی بدست و شیرینی خوب؟ اگر تلخی نبود شیرینی چه لذت میبخشید؟ کسیکه هرگز دهان تلخ نکرده است چه می داند که شیرینی چیست؟ اگر بد نبود کسی بهای خوب را نمیدانست. اصلا بد آفریده طبیعت و خوب اختراع کرده انسانست. هرچیزی که بحال طبیعی خود باشد بدست و چون انسان آراستگی و پیراستگی بدان ببخشد خوب میشود. پس حق باتست که می گفتی بد را ببدسزا دادن از بد کردن بدترست. اینک که چهار ساعت در سخنان تو اندیشه کرده ام آشکار می بینم که بزرگی و بزرگواری در کینه ورزیدن، در انتقام جستن نیست، چون بد کردن از خوی مردمی ماست در پی این سرشت خویش رفتن دلاوری و بزرگی نیست. بزرگی آنست که بتوانیم از خود بگذریم، بزرگواری آنست که از نهاد جانوری خود روی بگردانیم و بد را نادیده و ناشنیده بینگاریم. پس، ای فرشته جانبخش، ای دلارام زیبای من، همانست که تو می گفتی: اگر من بتوانم در برابر بدکرداری دیگران تاب آوردم و بد ایشانرا ببدی دیگر کیفر ندهم بزرگی روح و دلیری خویش را آشکار کرده ام. من نیز ازین پس خواهم کوشید همچنانکه در عشق تو خود را بپایداری آزمون کرده ام در همه چیز و در همه جا هم خود را بدلیری و پایمردی بیازمایم. همچو فرهاد جان بتلخی بسپارم تا داستان های شیرین در همه جا از من بماند.