در بین فرقه های مذهبی مختلف، وبر مذهب های یهودی باستانی، پروتستان، بودایی، کنفسیوسی و هندو را مورد توجه قرار داده است. جای خالی مذهب کاتولیک در این مجموعه ی بسیار غنی، با توجه به این که این مذهب نه متعلق به سرزمینی دور دست بلکه اصلی ترین مذهب اروپا و یکی از دو مذهب بزرگ آلمان است، تعجب انگیز به نظر می رسد. وبر هم چنین، در تفسیرهای گسترده ی خود در زمینه ی منشأ خردگرایی غربی، برخلاف روایت های قدیمی بیش و کم مشابه و مورد پذیرش اغلب تاریخ دانان، نیز این مذهب را نادیده گرفته است. از منظر این نگرش کاملا دیرپای تبارشناسی، خردگرایی به فسلفه ی یونان باستان تا فلسفه ی عصر روشنایی و با گذار از رنسانس و ترقی علوم جدید (گالیله، کوپرنیک) و انقلاب صنعتی باز مربوط است. این روایت بزرگ به گفته ی طنزآمیز بعضی از مورخان انگلوساکسون، این حکایت در اروپا مقبولیت عام دارد. وبر با رد بدون هیچ گونه توضیح و انتقاد این تبارشناسی، روایتی به کلی متفاوت از آن ارائه می کند. بنابر این تبارشناسی منشأ خردگرایی پیش گویی های یهودی تورات -اولین مذهب اخلاقی- سرمایه داری جدید با گذار از مرحله یی تعیین کننده یعنی: اخلاق پروتستانی و به ویژه شکل کالوینیست آن است. در این جا بحث در مورد درستی این روایت های متفاوت نیست و به علاوه می توان آن را مکمل و نه متضاد یک دیگر دانست. آن چه که به شدت جلب توجه می کند نادیده انگاشتن هزار و پانصد سال تاریخ کاتولیسیسم غربی در تبار شناسی وبر است. این واقعیت مشکل پاسخ گویی به این سوال را مطرح می کند که چگونه می توان ویژگی خردگرایی در غرب را بدون در نظر گرفتن اصلی ترین فرهنگ مذهبی غرب توضیح داد؟ این سوال مطرح است که به چه دلیل وبر هرگز اثری اساسی در مورد کاتولیسیم ننوشت و یا هیچ گونه بررسی جدی برای توضیح این رابطه بین اخلاق و سرمایه داری و کاتولیسیم انجام نداد…