فوق العاده خوش ساخت و با ضرب آهنگی سریع.
داستانی جذاب و سریع.
رمان بی نقص دیگری از جیمز پاترسون.
روی دیوار مقابلشان و پشت شیشه های ضدانعکاس، معروف ترین پرتره ی جهان قرار داشت، آن وقت آن مرد داشت به آب جو فکر می کرد؟
مک پرسید: «پله یا آسانسور؟» سیلویا گفت: «آسانسور، من خسته ام. قتل، کار سختی است عزیزم.»
به خاطر این که قاتلین در هر کشور فقط یک یا دو قتل انجام می دادند، به دست آوردن الگو و ارتباط میانشان زمانبر شده بود، برای همه به جز او.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.