آغاز صحیفه های عهد عتیق تا صحیفه اشعیای نبی همواره منشاء غایی همه چیز و از جمله شر، یهوه خداوند معرفی شده است. اما پس از اسارت و تبعید یهودیان تغییر مشخصی صورت پذیرفت. اگر دو روایت مشابه مربوط به تجربه خاصی از حضرت داود پادشاه قوم اسرائیل را در نظر بگیریم خواهیم دید که در سندی که مربوط به دوران پس از تبعید است (کتاب اول تواریخ ایام، باب بیست و یکم، آیه ۱)، در مطلب مشابهی که مربوط به دوران قبل از تبعید است (کتاب دوم سموئیل نبی، باب بیست و چهارم، آیه ۱). واژه «شیطان» جایگزین «یهوه» شده است. بنابراین، شیطان از اجزای اصلی تفکر کتاب مقدس نبوده و بلکه بعدها از طریق دین زرتشتی به آن وارد شده است.
سوای عقیده به شیطان، از آن دین وام گرفته اند: اندیشه هایی از قبیل طرح ماهرانه و دقیق مبحث فرشتگان و شیطان، مبحث ناجی بزرگی که در آینده ظهور خواهد کرد، ایده رستاخیز و قضاوت الهی و بالاخره وجود یک زندگی اخروی قابل تصور. مسلما واژه عیسوی «بهشت» (که به یونانی پارادیسوس تلفظ می شود، انجیل لوقا، باب بیست و سوم، آیه ۴۳) لااقل از لحاظ لغت شناسی از زبان پارسی گرفته شده باشد.
مترجم کتاب، از سویی نویسندهی کتاب را فردی مسیحی پرشور و متعصب معرفی میکند و از سویی دیگر، خود نیز، همان راه نویسنده را در معرفی دین اسلام میپیماید. جالبتر اینکه در میان مذاهب اسلامی، سعی بر محق جلوه دادن تشیع به عنوان تنها راه نجات دارد و اهل سنت را تنها_ با ذکر سخنی از شهرستانی _ با قبول روایت غدیرخم، نجات یافته تلقی میکند. به دنبال همزیستی است اما فقط اسلام شیعی را برحق میداند. به راستی نه نویسنده و نه توضیحات بی شمار مترجم، هیچ حرف و تفسیر جدیدی در مورد ادیان، ارائه نمیدهند!