مردی پس از شکست در اولین تجربه عاشقیت و شنیدن جواب رد از دلدار، فرسنگها از شهر خود دور میشود تا از این ماجرا دل بکند. او که حالا متأهل شده هرازگاهی با یاد عشق اولیه خود خیالبافی میکند. دخترک گاهی زمانی که گردوغبار میشود در فضایی رویا گونه به سراغش میآید و از او بازخواست میکند که چرا هنوز به یاد من هستی و در خیالت با من زندگی میکنی.
دیگر داستانهای این مجموعه «آنا» داستان زنی اجتماعی و پر شور، «تکیهام سالهاست به کنار است»، «حافظه اول: حافظهدوم»، «سونات ارس»، «شطحیات عاشقانه مستعدترین مجرد قرن» و «کودکانه» هستند.
تا پا به ایوان گذاشت نفسش سنگین شد و دم اول بینی اش را سوزاند. یک لایه خاک روی همه چیز نشسته بود. کفش ها، جاکفشی ها، دوچرخه به پهلو افتاده پسرش کف ایوان و ... . انگار که خاک مرده روی همه چیز پاشیده باشند. کاری که مرد تا قبل از آمدن به این نقطه از کشور فکر می کرد فقط از عهده تاریکی بر می آید. شاید هر دو از یک جنس باشند.
میدونین راستش من توجه ام با اسم کتاب جلب شد اسمش طنز گونه بود و همین باعث شد برم یکم راجبش تحقیق کنم و نقداش رو بخونم.. به نظر من که موضوع نوشته موضوع جدیدی نیست اما میدونین اینکه طرز فکر ادمای دیگه رو راجب یه موضوع بدونی خودش قشنگه همون جورکه میدونین این کتاب 6 زیرمجموعه داستان داره که اول شخصن و داستانهای انا رو یه راوی روایت میکنه همین دیگه سرتون رو به درد نیارم رمان متفاوتیه که خیلی جاها راجب این گفتن که خواننده نمیتونه ارتباط پیدا کنه با داستان..