اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس...
- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟ - کی به تو گفت که دانشگاه... - دنیا خبر داره... زده زیر دلشان - زده زیر دل کی اوس یارولی؟ - نهار یک تمن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس ت بخوان آدم شو - همین؟ درس و شکم؟ - په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو
مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید - دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر - تو که نمیدونی شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره
به نظرم سیر داستانی بسیار خسته کننده بود و در مخاطب کشش ایجاد نمیکرد. به دلیل وجود تعداد زیاد کاراکتر در داستان، شخصیت پردازی درستی صورت نگرفت. نویسنده در نوشتن داستان بسیار دچار اطناب شده، طوری که میشد در یک جلد کتاب جمع بشه و مخاطب رو خسته نکنه. بطور کل همه این مسائل باعث شده این اثر در بجا گذاشتن تاثیر خاص و عمیق بر ذهن مخاطب ناتوان باشه.
کیفیت صحافی و چاپ و ویراستاری چطوری بود؟
چرا نمیچاپی ؟
یه سوال داشتم ببخشید! چن درصد کتاب به زبان جنوبی نوشته شده ؟
زیاد نیست دوست عزیز.اون قسمتی که هست هم درواقع لهجهی جنوبیه که قابل فهمه
سی چه چاپ نیکنی ؟
خوندن این متن خطر فاش شدن داستان دارد میگویند اسپویل کردن از ما گفتن ما محکوم تمام ادوار تاریخیم برای ما همیشه بوش لمبوی گوشت خوار را به جان ماهیهای قرمز حوض خانه انداخته اند ... ما آدمیان درد این حافظه لعنتی را داریم درد جدایی درد دیدن رنج دیگران ! دردهای شخصی در این کتاب با درد اجتماعی هم آغوش شده است چشمان مرگ با استهزا در این کتاب از هر جایی ما را میبیند ! در تمام کتاب همگان سوگوارند و انگار همه در تلاش هستند یکدیگر را تسلی دهند مرگ مثل اژدهایی است که یک به یک افراد را میبلعد من خودم به عنوان یک خواننده سوگوار مرگ ناگهانی نوذر اسفندیاری ام نامه ای که برای مرحوم احمد مرحوم خواهم نوشت به او خواهم گفت خداییش بین اینهمه شخصیت چرا مرگ نوذر !؟ نباید ! ابتدا برویم سراغ شخصیت پردازی: ۱. نوذر : یک فرد ساده لوح خوش خیال ایده آل گراست و لقبش میبایست نوذر فراغتی بود و در مجموع سرخوش و بی خیال است! مهربانی بینظیری دارد رابطه احساسی اش با بلقیس بسیار عمیق است و هنوز صدای بلقیس گفتنش را برای انداختن سفره بساطش میشنوم ! چنته اش در توصیفات شخصیتش و کاغذهای بسیار , طرح و امید واهی اش برای استقرار عدالت و تلاش هر لحظه اش برای حق طلبی نشان از آزادی دوستی اش میدهد زبانش با دلش همجهت نیست و در کلامش اهل سهل کردن همه موضوعات برای همه است اینکه بلوف میزند که همه چیز را از قبل میداند مسئولیت اضافه برای خودش قائل میشود انگاری ماموریت الهی دارد همه چیز را بداند ترسواست و محتاط است و نگران وجهه اجتماعی خودش است ولی در عقایدش که مورد استهزای افراد قرار میگیرد ثابت قدم است در زمان تظاهرات سعی کرد خودش باشد ولی حیف این انقلاب مصادره شده بود و باید همجهت با دیگران میبود مبهوت شکستن یک به یک آرمان هایش میشد ولی باز خوش خیالانه در روز شلوغی هم با تمام چنته پا به خیابان گذاشت در لحظه پرت شدن چنته اش از سوی آن دو مامور از ماشین انگار کم کم دنیا داشت آماده میشد او را هم از تعداد آدمیان حذف کند عطف داستان ان روزنامه هایی بود که حاشیه اش برای دلش چیزهایی نوشته بود خوب شد نیست ببیند چه بر سر آرزوهای خیالی اش آمد ولی باران آنها را خواند احمد محمود فهمید من و تو خواننده هم آنها را خواندیم اقا رضا عمران زاده هم خواند و برای ما هم خواند ایشون دو تا کوپن داشت نوذر خیالت راحت ما هنوز مثل ت
با عرض سلام. لطف میکنید بگین سریال مدار صفر درجه که چندین سال پیش ساخته شده بود از روی همین رمان بود؟
سلام.خیر دوست عزیز.هیچ ارتباطی بین سریال و کتاب نیست و فقط تشابه اسمی بوده
میشد کتاب در نصف صفحات موجود هم نوشته بشه... نثری روان، شیرین، پر از کلمات مختص خطه خوزستان.نویسنده مشرف بر تمامی حوادث و موضوعات اهواز و حومه.شخصیت بینظیر نوذر که در هیچ کتابی مثل او را ندیدم اهل غلوهای ... خانمی خاور دل شکسته.آقایی باران زحمتکش و درستکار و عاشق و البته نه چندان مظلوم...یارولی که منو یاد بابقلی کلیدر میانداخت... همه چی کتاب خوب و بجا
در زمان حیات احمد محمود سه اتفاق مهم تاریخی رخ داد، ماجراهای ملی شدن نفت و کودتا علیه دکتر مصدق،انقلاب 57 و جنگ تحمیلی.احمد محمد با نوشتن همسایه ها،مدار صفر درجه و زمین سوخته موضع و نظر خوردش رو نسبت به این وقایع اعلام میکنه و در واقع نمیتونه بی تفاوت باشه. مدار صفر درجه رمانی است سه جلدی با 1782 صفحه در مورد خانوده ای ساکن اهواز حد فاصل سالهای 49 تا پیروزی انقلاب با گریزهایی به سال 32.داستان با کشته شدن بابو-برادر باران از اصلیترین شخصیتهای داستان- در رود کارون توسط کوسهها شروع میشه.باران شانزده ساله تصمیم میگیره درس رو رها کنه و به شغلی بپردازه برای کمک خرج خانواده.در این حین او به سراغ اوس یارولی آرایشگر از مرموزترین شخصیتهای کتاب میره.خانواده باران،کسبه و دوستانشون و... شخصیتهای اصلی و فرعی داستان رو تشکیل میدند و مجموعه رفت و آمدها و زیست این افراد و حضور یا عدم حضورشون در اتفاقات انقلاب،مابقی هسته اصلی داستان رو با فراز و نشیبهای بسیار تشکیل میده. داستان از جذابیت بسیاری برخورداره و از اونجا که گفت و گو محوره تا اینکه بخواد توصیف مکان و محیط باشه،زود پیش میره و حجم بالای داستان قابل تحمل و خوندن میشه.مثل اکثر کارهایی که از محمود خوندم یکی از بزرگترین نقاط قوت،شخصیت پردازی فوق العاده محمود برای اعضای داستانشه.شخصیتهای اصلی و فرعی به خوبی و به شکل خاکستری در داستان حضور دارند و خبری از شخصیتهای قهرمانی که هیچ لکه سیاهی در اونها دیده نمیشه نیست.یکی از مهمترین شخصیتهای رمان،عمو نوذر، شوهر بلقیس خواهر بارانه.شخصا در شخصیت نوذر اکثریت جامعه ایرانی رو دیدم.شخصیتی که حضورش،شوخی هاش،کارهاش و سرانجامش در قصه،از نقاط جذاب و جالب کتاب بود.بلقیس زن او،با تیکه کلام ووی بسم الله شیرینی خاصی داشت. با اینکه میشه در روند کلی داستان و اتفاقات رد پای رمان همسایهها رو دید اما با این وجود احمد محمود در نوشتن یک اثر مستقل از همسایه ها(علی رغم شباهت ها) کاملا موفق عمل کرده و به نظرم اثر از زیر سایه همسایهها خارج شده است و بیرون آمده. احمد محمود در مصاحبه ای در مورد علت نام گذاری کتاب به مدار صفر درجه میگه: منظور از مدار نقطه ایست تاریک و سرد مثل قطب شمال یا جنوب که مدام دور خودش میچرخه و این بی شباهت به تاریخ ما نیست که از زمان مشروطه در پی عدالت و آزادی خونها ریخته شده و
ادامه نظر بالا : و در یک نقطه ایستاده ایم. او با هوشمندی و زیرکی بسیارمثل شروع و پایان کتاب،سرانجام برخی شخصیتها،حضور شخصیتی به نام مهراب و نمادهایی که در کتاب گذاشته این عقیده خودش رو به مخاطب ارائه داده.به زعم عده ای مهراب و حرفهایی که میزنه انگار حرفهای خود احمد محموده که شخصا با این نظر موافقم.در جلد سوم نوذر،ماهی سیاه بوش لمبو میخره و اون چیزی که نوذر ابتدا در مورد ماهی فکر میکنه و آخرین اشاره ای که محمود به ماهی در صفحه آخر کتاب میکنه از نکات بسیار حائز اهمیت کتابه .سرنوشت باران و نوذر، بارداری بلقیس پس از 15 سال و نشانههای دیگه همه حاکی از اونه که احمد محمود این کتاب رو بسیار هوشمندانه نوشته و لازم هست که با دقت کتاب خونده بشه تا بهتر متوجه منظور نویسنده بشیم. پ.ن:کتاب کاملا پتانسیل تبدیل به فیلم و سریال رو داره. پ.ن:در مطالعه آثار احمد محمود،محدود کردن خودمون به خوندن فقط همسایهها و نخوندن سایر آثارش جفایی است به خودمون که باعث میشه از لذت خواندن آثار این نویسنده بزرگ خودمون رو محروم کنیم
واسهی خوندن این کتاب سه جلدی بازه زمانی سه هفته رو انتخاب کرده بودم، اما به حدی این کتاب نثر روان و داستان قشنگی داشت که خیلی زودتر از انتظارم تمومش کردم.
و منی که پول ندارم اینو بخرم
من خیلی با احمد محمود آشنا نبودم. پس از خواندن همسایهها و داستان یک شهر و مدار صفر درجه میتونم بگم یکی از بزرگترین نویسندگان جهان بوده که قدر ندیده.
بزرگترین نویسندگان جهان!
من هم پس از خواندن «همسایهها» چنین احساسی پیدا کردم. شاهکارهای احمد محمود رو با هنرنماییهایی کدام نویسندهی خارجی آخه میشه مقایسه کرد!
شخصیت عمو نوذر تو این کتاب فوق العاده ست متاسفانه سریال مدار صفر درجه که ربطی به این کتاب نداره باعث شده فروش کتاب کم بشه چون فکر میکنن براساس کتاب ساخته شده
شخصیت عمو نوذر تو این کتاب فوق العاده ست متاسفانه سریال مدار صفر درجه که ربطی به این کتاب نداره باعث شده فروش کتاب کم بشه چون فکر میکنن براساس کتاب ساخته شده
این کتاب جزو شاهکار ادبی ایران باید باشه
افکار امثال این نویسنده بود که کشور رو به ویرانی کشون
افکار این نویسنده که خیلی جلوتر از زمان خودشه. بی انصافی نکنید
شما اشتباه میکنید.
نمیدونم شما خوندید این کتابو ک قضاوت میکنی یک نویسنده بزرگو؟
کشور ویران نیست؛ ذات تهی از معرفت شما ویرانه ست. واجب شد مطالعه آثار مرحوم محمود در اولویت قرار بگیره.
افکار تو ویرانه نه مملکت من
دقیقا، روشنفکرنماهای اکثرا چپ زده
شما انتقاد کردی به تریج قبای بادمجون دور قاب چینا برخورد. امان از تعصب. کور کرده شخصیت پرستی ما ملت شدیدن بزرگ ایرانو در زیر لوای جمهوری اسلامی
برو برس به کارت
احمد محمود با نویسندگانی از نوع ایرانیش در جهان نایابه. خ ا رحمتش کنه
من یه کتاب قدیمی صفر درجه رو به یکی از دوستان هدیه دادم واقعا بهترین کتابی بوده که خوندم
چقدر زود چاپ تمام شده؟
من این کتاب رو ده بار خوندم. یه زمانی مکالمه هاشونو حفظ بودم. بهترین کتابی بوده که تاحالا خوندم
زیبا و خواندنی و جذاب
در این کتاب به وقایع سالهای قبل از انقلاب پرداخته میشه. شخصیتها به خوبی پرداخته شده اند و به خوبی با آداب و رسوم و عقاید طبقات مختلف اجتماع آن زمان آشنا میشویم. نویسنده به زیبایی به روایت زندگی آدمهای ان دوران پرداخته و خواندن کتاب لذت بخش هست.