مجموعه داستان «ضریح چشم های تو» شامل هفت داستان کوتاه - تالیف دهه شصت - از سید مهدی شجاعی است.
داستان های تالیف شده در این مجموعه را از چند منظر می توان آثاری شاخص و درخور اعتنا در پرونده کاری شجاعی به حساب آورد؛ که بی شک مهم ترینش ابداع نثری شاعرانه و حس انگیز و پیوند خورده با باورهای دینی نویسنده است. این ویژگی در موارد بسیاری باعث شده شجاعی در شخصیت پردازی داستانی خود به ایجاد یک پیوند میان انسان های حاضر و شهدای کربلا بیاندیشد و با ترکیب ابعادی از حادثه عاشورا با مختصات امروزی روایتش، دست به خلق داستان هایی تأثیرگذار بزند.
از سوی دیگر داستان های مجموعه «ضریح چشم های تو» را می توان نمونه ای در خور اعتنا از داستان پردازی غیر شعاری به تناسب زمان و جغرافیای خلق این آثار دانست. شجاعی در این داستان ها نشان می دهد که چگونه در سال های دهه شصت، با تأسی از فضای جامعه خویش و به دور از شعار زدگی و تنها بر مبنای باورها و آرمان هایش - که جزئی از حقیقت زیستی آن زمان نویسنده نیز به شمار می رفت - دست به خلق داستان هایی زده است که مهم ترین کارکردش بارور نمودن و قابل درک کردن مفاهیم آرمانی نویسنده، برای مخاطبان اوست.
داستان «کسی که آمدنی است» و «ضریح چشم های تو» و نیز «مرا به نام تو میخوانند» در این مجموعه بهترین مدعی برای اثبات این گذاره به شمار می روند. داستان هایی که شجاعی در شخصیت پردازی بازیگران اصلی آنها، حتی از اسامی شهدای کربلا به منظور تصویرسازی بهتر در ذهن مخاطبش بهره برده است و از سوی دیگر همگی درصدد باز آفرینی و تذکار برخی از باورهای دینی است که در باورهای جامعه با وجود حیات داشتن در آن مقطع تاریخی، باید دوباره و در قلمی داستانی یادآوری می شدند؛ باورهایی همچون شفاعت در هنگام مرگ، توکل، توسل و ایمانی که انسان را بریده از دنیا راهی جهاد می کند.
کتاب ضریح چشم های تو