اثر یکی از شناخته شده ترین نویسندگان مجارستان.
احساس برانگیز و تأثیرگذار.
داستانی با معانی تلویحی گسترده، هم سیاسی و هم متافیزیکی.
بدترین کار در این لحظه، ابراز همدردی است؛ نگاهی، حتی کلمه ای. صورتم را از کسی که حرف می زند، برمی گردانم یا ساکتش می کنم. چون فقط یک چیز می خواهم. می خواهم احساس کنم وضعیت فعلی ام را نه کسی می تواند درک کند و نه من می توانم با کسی در میان بگذارمش.
فقط در این صورت باورم می شود وحشت نهفته در تمام این ها، معنا و حقیقتی دارد. وقتی به قالب کلمات درمی آیند، ملال همه وجودم را فرا می گیرد و همه چیز دوباره به نظرم بی معنا می شود. گهگاه جلوی این وان از مرگ مادرم حرف می زنم، اما کار پوچی است. هیچ معنایی ندارد.
فقط کافی است آدم های مقابلم، جرئت اظهار نظر به خود بدهند؛ آن وقت دیگر بدجور از کوره در می روم. اگر به جای نظر دادن، حواسم را از موضوع پرت کنند و سر به سرم بگذارند، حالم خیلی بهتر است.