1. خانه
  2. /
  3. کتاب بدرود سعادت زمین

کتاب بدرود سعادت زمین

3.2 از 1 رأی

کتاب بدرود سعادت زمین

Farewell, Earth's Bliss
انتشارات: نیستان
ناموجود
13000
معرفی کتاب بدرود سعادت زمین
کتاب «بدرود سعادت زمین» رمانی نوشته «دیوید کامپتون» است که نخستین بار در سال 1966 انتشار یافت. آخرین گروه از مهاجران، سوار بر سفینه ای فرسوده و در فاصله ای 9 هفته ای از خانه، به مقصد خود می رسند: اقامتگاهی جزایی در محیطی وحشی با فاصله ای بسیار زیاد از خانه هایشان که برای همیشه از دسترس آن ها دور خواهد ماند. در آینده انسان، مریخ به محلی برای فرستادن طردشدگان از جامعه و تبعیدی های سیاسی تبدیل شده است—محیطی خشک و بی آب و علف، اما بسیار ارزشمند به عنوان اقامتگاه محکومان. اما این 24 تبعیدی جدید با چه نوع استقبالی رو به رو خواهند شد وقتی هیئت پذیرش متعلق به اقامتگاه به سفینه سرگردان آن ها می رسد؟ به علاوه آن ها چگونه در این محیط بدوی، این جامعه بیگانه، زنده خواهند ماند؟
درباره دی جی کامپتون
درباره دی جی کامپتون
دیوید گای کامپتون (زاده 19 اوت 1930) نویسنده بریتانیایی است که داستان های علمی تخیلی را با نام دی جی کامپتون می نویسد. او از نام گای کامپتون برای رمان های جنایی قبلی خود و از نام مستعار فرانسیس لینچ برای رمان های گوتیک خود استفاده می کرد. او همچنین داستان های کوتاه، نمایشنامه های رادیویی و کتاب غیرداستانی در مورد لکنت زبان، علل و درمان آن نوشته است.
کامپتون در لندن به دنیا آمد. پسر جرالد کراس (بازیگر) و نونا دیوی (بازیگر). اولین کتاب منتشر شده او رمان جنایی «قاتلان خیلی زیاد» در سال 1962 بود. رمان کروکودیل فولادی او در سال 1970 نامزد جایزه سحابی شد و رمان کاترین مورتنهو او در سال 1974 به عنوان دیده بان مرگ توسط برتراند تاورنیه در سال 1979 فیلمبرداری شد.
فیلم طوفان فکری محصول 1983 از نظر محتوا بسیار شبیه به رمان کامپتون Synthajoy در سال 1968 بود.
ویژگی های کتاب بدرود سعادت زمین
  • «دیوید کامپتون» از نویسندگان پرفروش در ادبیات انگلیس
نکوداشت های کتاب بدرود سعادت زمین

تجربه ای شگفت انگیز و ترسناک.

Science Fiction Ruminations

روایتی گیرا از نظر عاطفی.

Horn Book

با شخصیت پردازی های باورپذیر و پایانی بی نقص.

Biblio
قسمت هایی از کتاب بدرود سعادت زمین

در طول نه هفته و سه روز گذشته-مدت زمانی که از پرواز گذشته بود-«ژاکوب» خود را مرده ای تمام و کمال انگاشته بود. هیچ چیز. زندگی اش به پایان رسیده بود.

او در خلال این زندگی هیچ و پوچ، درست نه هفته و سه روز هیچ کاری نکرده بود. به هیچ وجه. هیچ کار مگر امور روزمره؛ هیچ کاری نکرده بود به جز بیدار شدن در ساعت هفت، اصلاح و شستن دست و رو، رفتن به دست شویی، سه وعده غذا در ساعت های مقرر و خوابیدن در ساعت ده و نیم.

اگر از فعالیت های روزمره پرسشی از او می شد، می گفت که تمام این کارها او را سالم و عاقل نگه داشته بود. اگر از سلامت عقل سخنی می رفت، بی درنگ می پذیرفت که او عقل درست و حسابی ندارد. چنانچه از جنون بحث می شد، خاطر نشان می کرد که لااقل طوری نبوده که جیغ بکشد و وسایل اطرافش را بشکند (کاری که پیش از تأثیر غذای آرام بخش از سوی برخی صورت گرفته بود). از این رو او دست کم از خیلی های دیگر عاقل تر بود.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بدرود سعادت زمین" ثبت می‌کند