کتاب «صد میدان» نوشته ی «یوریک کریم مسیحی» است. او درباره ی این مجموعه داستان می گوید: «نارمک تهران صد میدان دارد و هر میدان آن بی شمار قصه. من در این مجموعه از هر میدان یک قصه گفته ام.» در بخشی از داستان اول این مجموعه می خوانیم: «حبیب را بعد از سه چار سال درس خواندن گذاشتند سرکار که کمک خرج خانواده باشد. بزرگ تر که شد آمد تهران و کارش را پی گرفت. مقداری پول که پس انداز کرد و پشت لبش هم که سبز شد براش زنی گرفتند. روی پای خودش که واستاد رفت سر خانه زندگی خود در یک آپارتمان نقلی طرف های ابو سعید.» در بخشی از داستان «میدان 62» می خوانیم: «پشت پنجره که رسید تصویر گنگی از میدان 62 را دید. سبزی یک دست میدان براش غیرقابل فهم بود. انگار داشت تصویری از لاهیجان را می دید، اما چه طوری؟ نمی فهمید. نمی دانست چه طور در دل شهر که همه می گفتند بی رحم است و بی طبیعت، شبحی از لاهیجان سرسبز را می بیند. بی اختیار پرده توری را پس زد و منظره اطمینان بخش میدان 62 جلوی چشم هاش نمایان شد.» کتاب حاضر را انتشارات «هرمس» منتشر کرده است.
کتاب صد میدان