صوت دلنشین قرآن از همه جای محفل زنانه به گوش می رسید، وقتی عایشه به در کوبید: «از غافلگیر شدن ترسان باشید، صوت نسوان تا حلبی سازان کابل شنیده می شه.» فایزه در ورودی کلاس را بست: «قرآن خواندن می کنیم، شادباش که نمی کشیم استاد.» عایشه هراسان قدم در کلاس درس گذاشت: «جنجالشه کوتاه کن. اینجا آمدی شایستگیته بیازمایی، نی گپ بیهوده بزنی.»