مامان با تعجب به من نگاه کرد. منتظر بود گوشی را از من بگیرد؛ اما خانمی که پشت خط بود، چنان مرا به حرف گرفته بود که نمی گذاشت گوشی را به کسی بدهم. فکر می کرد هنوز بچه ام و نمی فهمم که می خواهد از زیر زبانم راجع به خانواده مان حرف بکشد: بله... هنوز گوشی دستمه...! نه ماشین پاشین نداریم.... نه، متراژ خانه مان که نمدانم؛ ولی خیلی بزرگه.... گفتم که اسمم محسنه...! بله...؟ نه، سوم راهنمایی ام.... هنوز که برام زوده، ایشالا سی سالگی؛ شایدم هیچ وقت...! بله مدانم شوخی کردین؛ منم شوخی کردم.... اتفاقا منم شوخی کردم که شوخی کردم...! چشم، خیلی ببخشین. الان صداش مکنم. گوشی را نگه داشتم و برای اینکه خانم پشت خط نفهمد مامان از صبح کنارم بوده است، الکی با صدای بلندی داد زدم: «مامان بیا تلفن!» اما مامان فورا گوشی را از دستم گرفت و شروع کرد به حرف زدن. فکر می کردم آن خانم محترم که سر زمان دامادشدن با من شوخی کرده بود، از آشناهایی است که من او را نشناخته ام؛ اما او مرا می شناسد و قصد دارد سربه سرم بگذارد، ولی او ظاهرا برای خود مامان هم غریبه بود. وقتی یاد شوخی های ردوبدل شده افتادم، کمی نگران شدم. با خودم گفتم نکند من هم مزاحم تلفنی پیدا کرده ام و خودم خبر ندارم! نکند برایم خواستگار پیدا شده! یادم آمد دو سه روز قبل توی صف نانوایی، برای یک پیرزن که نمی توانست توی صف بایستد، دو تا نان گرفتم و او هم گفت: «اوغل جان، تو چی خوب پسری هستی!» همان جا هم احساس کردم طور خاصی به من نگاه می کند. نکند با همان نگاه، یک دل نه صد دل، برای نوه اش عاشق من شده و مرا برای او زیر نظر گرفته است؟ نکند شماره تلفنم را از طریق نانوایی گیر آورده است؟
😇واااااقعا دوسش دارم. شیرین و قشنگه
کتاب، دومین بخش از مجموعه چهارتایی آبنبات است. کتاب جذاب و طنازی است و به نظر من بهتر از بخش اول. البته چون شوخیها در بستر زمانی خاصی اتفاق میافتند ممکنه که برای همه به یک اندازه جالب نباشه.
سوره مهر همه جلدارو چاپ کرده بجز این جلد.این چه مسخره بازی ایه؟😐😐 ناشران عزیز واقعا دقت نمیکنین که ظاهر ناجوری داره وقتی جلد دوم از یه نشر دیگست؟!
موجود نمیشه چرا
این جلد رو انتشارات سوره مهر چاپ نکرده؟من سه جلد دیگه رو از سوره مهر دارم و نمیخوام ظاهر کتابخونم بد بشه.
کتاب خیلی شیرین و قشنگیه. شخصیتهای خیلی بامزه و خوبی هم داره میتونم بگم یکی از بهترین کتابایی هستش که خوندم و اینکه این جلدش از جلد قبلیش (ابنبات هل دار) از نظر من قشنگتر بود.
دیالوگها خیلی خنده داره و علاقه محسن به دریا هم ماجرا رو خنده دارتر میکنه😂 بی بی هم که جای خود دارد🤣دم به دقیقه آب میخواد😂از شیرینی جات هم که عمرا بگذره😂 دیالوگهای آقاجون و دایی اکبر و ملیحه هم عالیه مخصوصا ملیحه😂 در کل مفهوم زندگی خانوادههای دهه شصت و اون صمیمیت درونش خالصانه رو میتونید تو مجموعه جلد ابنبات ببینید و اصلا و ابدا کتاب آبکی نیست و به همه پیشنهادش میکنم😍 در کل به همه توصیه میکنم اینو بخونین و جلدهای بعدیش که ابنبات دارچینی و نارگیلی هست رو هم بخونین👍💚 #معرفی_کتاب_با_ایران_کتاب
خیلی طنزش و بیانشو دوست داشتم و آخرای کتاب یک حس دلتنگی بهم دست داد... دلتنگ حس قشنگ زندگی ساده محسن
لهجه شیرین و عامیانه نوشتن کتاب به جذابتر شدن کتاب خیلی کمک کرده اصولا کتاب هایی که عامیانه هستند بیشتر به دل میشینند.لطفا چند تا کتاب که عامیانه نوشته شده باشه معرفی کنید.
کلمههای آبی تیره ... آبنبات دارچینی.... آبنبات هلدار.... جام جهانی در جوادیه .... اتاق تاریک ... خاطرات سفیر ... ترکش ولگرد .... مزرعه مترسک آتشین :)
داستان خانواده ای بجنوردی از زبان پسر خانواده، محسن که اتفاقات رو خیلی جالب تعریف میکنه و شمارو کلی به خنده میندازه. داستان پردازی کتاب خیلی خوبه، طوریکه انگار فیلم میبینید یا حتی احساس میکنید با اون خانواده زندگی میکنید. اینکه کتاب به لهجهی بجنوردی هم نوشته شده اون رو جذابتر میکنه.