1. خانه
  2. /
  3. کتاب تاریکی

کتاب تاریکی

پیشنهاد ویژه
3.5 از 1 رأی

کتاب تاریکی

tariki
انتشارات: قصه باران
٪20
36000
28800
معرفی کتاب تاریکی
این مجموعه داستان 210 صفحه ای شامل داستان های کوتاه جذاب از نویسندگان صاحب کتاب و نوقلمان خلاق و با استعداد ایرانی است که خواندن آن برای اهل کتاب لذت بخش خواهد بود.

مریم موفقی باستانی، شیما فاتحی، ملیحه حاجی علیزاده، سوزان عبدی، مصطفی فرامرزیان، آرمان حسین آبادی، رضا شیری، مریم رضایی، نوید پیروزی، الهام تربت اصفهانی، حمیدرضا فیض اللهی، رزا نیک ذات، سجاد قنواتی، مرتضی زارعی، شبنم کهن چی، ساناز نوایی، مهدی اباذری، مرجان حق وردی، مهسا طاهری، نادره آقایی، مهدی عباسی و مهسا صفوی در این مجموعه حضور دارند.
قسمت هایی از کتاب تاریکی

با بوق ناگهانی اتوبوس از کوچه، کتاب صد سال تنهایی را از جلوی چشمانش پایین آورد و به دنبال عصای خود کورمال کورمال اطاقش را جست و جو می کرد و با صدای لرزانش گفت:"وای از دست این بنتلی! دوباره بازیش گرفته. بنتلی؟ بنتلی کجایی؟ اون عصای منو بیار." پسرک بازیگوش چرا دوباره ظرف غذایت را تمام نکردی؟ هویج و پوره سیب زمینی غذای مورد علاقه تو بود. بنتلی بازیگوش دمی تکان داد و عصای پیرمرد را از کنار قاب عکس بزرگ زنی که داخل پذیرایی نصب شده بود برداشت و پوزه خود را تا نزدیک دست راست پیرمرد جلو آورد و عصا را به پیرمرد داد. پیرمرد عصا را به زمین زد و بلند شد و به سمت کمد لباسی رفت. پیرهن چهارخانه خاکستری رنگی که سیامک پسر همسایه بغلی برایش از تایلند آورده بود پوشید و به سمت راه پله ها رفت... در را باز کرد. ازدحامی از ماشین های جور واجور در کوچه بود. نور ماشین ها با طیف رنگی از فشفشه ها کوچه را از هاله ی رنگی نور پر کرده بود. دستمال خود را از جیبش درآورد و عینک خود را تمیز کرد و به دقت نگاه کرد. جشن عروسی داخل ساختمان رو به روی بود وقتی که عروس از ماشین پیاده شد، برای چند ثانیه ای تمام صداها در گوش پیرمرد قطع شد و با تمام وجود خیره به ماشین عروس نگاه کرد و زیر لب گفت: "این، این، این که پروانه اس، جشن عروسی که خیلی سال پیش بود، پس چرا دوباره پیرهن عروس به تنش کردند!"

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب تاریکی" ثبت می‌کند