مفهوم مثبت اندیشی یکی از ایده های برتری است که می توان از آموزه های خودیاری این قرن به دست آورد . مثبت اندیشی یکی از آن مفاهیم بالقوه سرنوشت سازی است که به نظر می رسد گاهی اوقات در تئوری بهتر از عمل باشد. اگر بنا بود امروز در خیابان قدم بزنید و از ده نفر بعدی که ملاقات می کنید بپرسید: «آیا شما به مثبت اندیشی اعتقاد دارید؟»، بیشتر آن ها می گویند: «بله» و برخی هم می گویند: «به گمان من ایده ای عالی است! برای من جواب نمی دهد اما می دانم که برای افراد دیگر جواب می دهد». مثبت اندیشی باید برای هرکسی موثر واقع شود، اما اگر چنین است پس دلیل آن که موثر واقع نمی شود چیست؟ به راستی با خواندن کتاب های عالی در زمینه ی مثبت اندیشی، به میلیون ها انسان کمک شده است. بسیاری از آن افراد، هنگامی که می خواستند مشکلات زندگی خود را حل کنند، برای این که انگیزه بگیرند و راه حلی بیابند، به صفحات کتاب ها رجوع می کردند و آنچه را که به دنبالش می گشتند پیدا می کردند. زمانی که برای اولین بار کتاب فوق العاده ی «قدرت تفکر مثبت» نوشته ی «دکتر پیل» را خواندم، شانزده سال داشتم و مانند بسیاری دیگر از خوانندگان کتاب فهمیدم که این از جمله کتاب هایی است که باید بیش از یک بار خوانده شود. وقتی درمورد حقایق و اطلاعات نادرست مثبت اندیشی در سمینارها و برنامه های آموزشی بحث می کنم، همواره یکی از مخاطبان معتقد و علاقه مند به این مفهوم مرا به چالش می کشد . چطور ممکن است بتوانم چیزی را زیر سوال ببرم که به وضوح مثبت است؟! از این گذشته، آیا مگر خود به شخصه نوعی از مثبت اندیشی را آموزش نمی دهم؟