حالا خواهرم زن زشتی بود که دیگر حتی احساسات زنانه هم نداشت، مدام تنش گر می گرفت و آشفته می شد و مردها انگار مثل سگ های شکاری این مسئله را بو می کشیدند و فرار می کردند.