گاهی به شکل برخی زنان و بعضی درختان
غمگین ام
حرف ها دارم
و حجم حرف
مرا به سکوت وا می دارد
انگار درخت بارداری باشم که میوه اش هیچ است
که دست روی هیچ های برآمده اش گذاشته
ایستاده پشت پنجره ی اتاقم
و برای هیچ هایی که بر شاخه هایش باد کرده
لالایی غمگینی را
با باد زمزمه می کند.