این کتاب روایت گر زندگی زنی است که روزهای خوش گذشته را پشت سر گذاشته است، روزهای سرخوشی و بی خیالی؛ زن اکنون در روزگار تنهایی، هنگامی که ماماجی، آقا جان، عشقش و روزهای شاد رفته دیگر در کنارش نیستند تمام آن چه را بر او رفته است مرور می کند. روزهایی که صدای ماماجی در حیاط می پیچید، آقاجان کنارشان می نشست، تنور دوستی اش گرم بود و حرف های مهرآمیز و روشنگر مادربزرگ که هرکدام دنیایی درس و تجربه را در خود داشتند برایش به شوخی می مانست.
کتاب گمشده در غبار