عملا هر حوزه ای از دانش انسان گرا و خلاقیت هنری در اواخر قرن بیستم تأثیر فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا را احساس می کرد.
فردریک جیمسون احتمالا مهمترین منتقد فرهنگی است که امروز به زبان انگلیسی می نویسد... به راستی می توان گفت که هیچ چیز فرهنگی برای او بیگانه نیست.
دریدا شور بسیاری بر می انگیزد حتی در آنهایی که چیزی از او نخوانده اند جز آنکه درباره او و واسازی همان مکتب فکری پرجنجالی که الهام بخش آن بوده چیزهایی شنیده اند گواه آن این لطیفه تکراری است که میگوید تفاوت مافیا و واسازی در این است که اولی پیشنهادی به شما میدهد که نمی توانید رد کنید و دومی پیشنهادی میدهد که نمیتوانید از آن سر در بیاورید. در واقع نامفهومی از همان آغاز زندگی حرفه ای طولانی دریدا تقریبا همراه او بوده وضعی که ابهام تقریبا عمدی بیشتر آثارش چیزی از آن نمیکاهد حتی پرشورترین طرفدارانش نیز ناچار اقرار میکنند که او ما را به مشکلات مفهومی عدیده ای دچار میکند.