شب. روزهای اول سال. واحد اتاقی از یک هتل پنج ستاره در جزیره ی کیش. طبقه ی دهم از این ساختمان پانزده طبقه هستیم. سمت چپ صحنه یک پنجره تمام قد شیشه وجود دارد که ساختمان های جزیره از آنجا معلوم اند. در وسط صحنه یک کاناپه ی بزرگ وجود دارد و پشت آن یک راهرو که به اتاق خواب منتهی می شود. در سمت راست صحنه هم در ورودی ساختمان وجود دارد. داریوش مردی جوان سی و چندساله روی کاناپه نشسته و مشغول نوشتن است. به موبایل او پیامکی زده می شود او بعد از خواندن پیامک به شدت عصبانی شده و سعی در گرفتن شماره می کند. کم کم سرو صدایی از بیرون شنیده می شود. رفته رفته صدا نزدیکتر می گردد. تا به پشت در اتاق می رسد. صدای در زدن اتاق را می شنویم.
عااالی بود