سوسن: یکی از اهالی ده همون شب یه پیرزن رو میبینه که داره تو آب چشمه یه چیزی رو میشوره. وقتی ازش میپرسه این وقت شب اینجا چیکار میکنی ؛ یه زنی رو میبینه که یه تیکه جیگر دستشه و از لای دندوناش خون میچکه. یه پیرزن با موهای قرمز . چشمهایی بدون سفیدی . وقتی که باهم چشم تو چشم شدن اون مرد همونجا خشکش زده و نتونسته چیزی بگه. آل تو صورتش فوت میکنه و مرده از حال میره فقط دیده که آل از تو آب رد شده و رفته.