1. خانه
  2. /
  3. کتاب چلچله ها بال زنان میرسند

کتاب چلچله ها بال زنان میرسند

نویسنده: غزل تاجبخش
3.3 از 1 رأی

کتاب چلچله ها بال زنان میرسند

خاطرات انجمن غزل به قلم
Chelchele ha Bal Zanan Miresand
انتشارات: مهر و دل
ناموجود
50000
درباره غزل تاجبخش
درباره غزل تاجبخش
"غزل تاجبخش" در بیست و هفتم شهریور ماه 1321 در بروجرد به دنیا آمد. دوران کودکی را در روستای مامون  (بر وزن هامون) در مسیر راه آهن جنوب به تهران و نزدیکترین نقطه به ایستگاه ازنا گذراند و تحصیلات ابتدایی خود را تا کلاس چهارم در همان روستا سپری کرد. پس از آن در قم سکنی گزید و دوره متوسطه را تا کلاس نهم (معادل اول دبیرستان فعلی) ادامه داد و سپس ازدواج کرد. "تاجبخش " همراه با زندگی مشترک ، تحصیلات خود را ادامه داد و دیپلم گرفت. وی در سال 1346 به دنبال سکونت در تهران، به دانشکده مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1350، به دریافت مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی نائل آمد. سپس دوره‌های کوتاه مدت روزنامه‌نگاری، جلب سیاحان و روابط عمومی مطبوعات را گذراند  و مجدداً به دانشگاه رفت. اما به علت انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه‌ها ، نتوانست به تحصیل خود در دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی ادامه دهد. "تاجبخش" سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به تدریس دروس ادبیات در دبیرستان ها مشغول شد . وی از مهر ماه 1360 با کمک همسرش و حمید عاملی (از گویندگان با سابقه رادیو) انجمن ادبی (غزل) را تشکیل داد و در حال حاضر نیز مسوولیت آن انجمن را به عهده دارد . وی در همه‌ی غالب‌های شعری ، اعم از کلاسیک ، نیمایی  و سپید طبع‌آزمایی کرده و به غیر از شعر به نوشتن خاطره و رمان و زندگی‌نامه نیز علاقه‌مند است. 
دسته بندی های کتاب چلچله ها بال زنان میرسند
قسمت هایی از کتاب چلچله ها بال زنان میرسند

در مهرماه 1360 در مکافات جنگ و دلواپسی ها، جلسات شعر در خانه ی بزرگ و بسیار باصفای کوچه ی گلایل خیابان خواجه عبدالله انصاری آغاز شد، زنده یاد استاد سید ضیاء الدین سجادی این افتخار را به ما دادند که ریاست جلسه را به عهده بگیرند و زنده یاد حمید عاملی گوینده ی صداوسیما هم با خوشرویی و محبت پذیرفتند که سازمان دهی و مدیریت برنامه با ایشان باشد، جنگ بیداد می کرد و پسر بزرگم حسین (میلاد) در جبهه ی سومار به خدمت مشغول بود و برادرزاده ام احمد در جبهه ی فاو. گاه برق می رفت و جلسه را در حیاط باصفای آن خانه، در کنار ردیف شمشادها و حوض آب تشکیل می دادیم و به ناگاه صدای وحشتناک انفجار موشک، در خیابانی نزدیک، همه را وحشت زده از جا می پراند و آقای عاملی سرش را به زیر می انداخت و زیرلب خنده ای می کرد و می گفت: من کاشی را نگاه کنید که هم می ترسم و می لرزم، هم باید مراقب جلسه باشم!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب چلچله ها بال زنان میرسند" ثبت می‌کند