کتاب آیا زمین جایی برای گریه کردن دارد؟

Aya Zamin Jaee Baraye Gerye Kardan Darad
کد کتاب : 97177
شابک : 978-6227612356
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 127
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب آیا زمین جایی برای گریه کردن دارد؟ اثر عالمه میر شفیعی

یک داستان باشکوه حتما داستانی نیست که پر از حوادث شگفت انگیز باشد و خواننده اش را در حیرت و دهشت ناشی از اعجاب انگیزی اش فرو ببرد. گاهی اوقات یک داستان باشکوه از روابط ساده ای در مناسبات میان اجزای داستان پدید می آید فقط کافی است آفریدگار داستان همچنان که محیط بر اثرش است از آن فاصله بگیرد و اجازه بدهد کنش ها و واکنش های شخصیت ها در مسیر داستان و در زمان و مکان خودشان انجام شود. شخصیت هایی که در یک داستان کوتاه ظاهر می شوند بی آن که درازا و پیشینه ی زندگی شان مطرح باشد براساس وقایع و مسائلی که قبلا در زندگی شان از سر گذراندداند، عمل می کنند. در یک داستان باشکود. شخصیت ها براساس ماهیت باورها، تجربیات و احساسات شان رفتار می کنند آنها، آن طور عمل می کنند که تربیت شده اند و زیسته اند. هیج جزیی از اجزای داستان خارج از زندگی آدم های داستان نمی آید اجزاء در رابطه ای در هم تنیده لازم و ملزوم یکدیگرند.

کتاب آیا زمین جایی برای گریه کردن دارد؟

دسته بندی های کتاب آیا زمین جایی برای گریه کردن دارد؟
قسمت هایی از کتاب آیا زمین جایی برای گریه کردن دارد؟ (لذت متن)
داســتان در غروبی سرد آغاز می شود. یوانا از صبح تا حالا دشتی نکرده و این روز سرد را بدون درآمدی دارد به شب می رساند. حال و هوای شروع داستان اندوهگین و تیره است. سردی هوا در فضا و رنگ متن موج می زند. در ابتدای داستان این حالت اندوه و ناتوانی شبحگونه ی یوانای درشکه چی به این خاطر اعالم می شود که مرد از کشــاورزی و زندگی در روستای خاکستری به این شهر پرنور و پرهیاهو آمده و از زندگی عادی اش خارج شده؛ با این پیش فرض ذهن مخاطب به ســمت زندگی یوانا کشیده می شود و می خواهد از زندگی گذشته و تفاوت امروز و دیروز مردی سر دربیاورد که بی توجه به برف و سرما در درشــکه اش خمیده و از وضعیت زندگی اش ناراضی است. حالا دارد شب می شود و او هنوز دشتی نکرده و این مسئله می تواند نارضایتی یک درشکه چی را که ســاعت ها زیر برف در انتظار مسافر نشسته به وجود بیاورد اما با آمدن اولین مسافر، درشــکه چی هیجان زده نمی شود!»