کتاب دوزخ تنهایی

Doozakh Tanhaee
کد کتاب : 97189
شابک : 978-6227612042
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
افروز جهاندیده
اینجانب «افروز جهاندیده» به روایت شناسنامه‌ای «گل‌افروز جهاندیده» هستم. لقب نویسنده را تقریبا از سال 1390 با خودم یدک می‌کشم! از این‌ور و اون‌ور کنار اسمم می‌چسبانند. وقتی شروع کردم، مثل هر نوقلمی در جشنواره‌های داستانی شرکت می‌کردم، سال اول تقریباً هیچ‌کدام را از دست نمی‌دادم. چندین جایزه ادبی، مقام، لوح و از این‌جور چیزها، نصیبم شده است که گذاشته‌ام کنار کوزه، برای تکمیل شدن دکور! اولین کتابم مجموعه داستانی ...
قسمت هایی از کتاب دوزخ تنهایی (لذت متن)
پدرم بالای سرم ایستاده و لبخند می زند. گونه های سرخابی است. حتما باز چیزی خورده. مادرم، کنارش، دست ها را در هم قفل کرده است. فقط نگاه می کند؛ سرد و بی حالت. خواهرم زیباتر از همیشه است. نه جای سوختگی دارد، نه دندان هایش را روی هم می فشارد. لبخندش با چال های کوچک روی گونه اش کفرم را بالا می آورد. بلند می شوم. لباسم را می تکانم تا خاک مردگان را پاک کنم. روبه رویشان مثل همیشه قوی و مصمم می ایستم. سایه ام را قبرها، پس می دهند. پدر، بازوهایش را باز می کند و به طرفم می آید. می خواهم خودم را زودتر به او برسانم. اما... پشت سرم دیدم که هر سه شان از من رد شده اند. روی قبرها پا می گذارند و می روند. تا اینکه با لباس های رنگی شان، همرنگ سیاه پوشانی که درهم می لولیدند می شوند. صدای لااله الاالله در باد، سنگین سنگین، کش می آید. از تنهایی مورمورم می شود..