«سرای شاهینز» در کتاب «پله پله تنهایی»، به روایت زندگی زنی ساده و مذهبی در شهر استانبول میپردازد. مرجان که تنها شخصیت داستان است، انسانی معمولیست از آن جنس آدمها که در جامعه گم شدهاند و به چشم نمیآیند. زنی نظافتچی که در نگاه اول، گمان میکنیم یکی از آن آدمهای بیقصه است، یکی از آن فراموششدهها. ولی کمی پیشتر که میرویم میبینیم در پس زندگی او، آدمی نهفته با مسائل بسیار و انبوهی قصه. نویسنده بنویسنده به واسطهی زندگی مرجان، دست به ژرفانگاری اجتماعی زده و مخاطب را به نگاه کردن به آدمها دعوت میکند که بدانیم در پس زندگی هر عابری، دنیایی از چالشها نهفته است. در چنین داستانی، زندگی روزمره، خود به مبارزهای برای شخصیت تبدیل میشود. شاهینز در ابتدا زندگی سادهی مرجان را توصیف میکند و قصهاش را بهگونهای پیش میبرد که مخاطب نخواهد پرسید در ادامهی داستان چه روی خواهد داد، بلکه پرسش او این است که این شخصیت بهظاهر کماهمیت، دیگر چه ویژگیهایی دارد و باقی زوایای زندگیاش چگونه است. پله پله تنهایی نمود یکی از ویژگیهای اصلی هر داستان خوبی است؛ داستان خوب، زندگی مردم عادی را برجسته کرده و قهرمانی با استقامت را در خلال این زندگی عادی برمیسازد. این کتاب با زبانی ساده و به دور از پیچیدگیهای در رواییست با داستانی آسانیاب و بیتکلف از زندگی مردمانی که همواره نادیده گرفته شده و به یاد نیامده از یاد میروند و قصهها میآیند برای این که علیه فراموشی قد علم کنند.
کتاب مرجان (بنده)