از زمانی که «مری شلی» این داستان را به وجود آورد، سایر نویسندگان به کاوش در موجودات شبهانسانی پرداختهاند و با انجام این کار باعث مطرح شدن پرسشی مهم شدهاند: چه چیزی ما را به انسان تبدیل می کند؟
هنرمندان «رمانتیک»، عقلگرایی و نظمِ حاکم بر دوران پیشین (عصر روشنگری) را پس زدند و بر اهمیتِ بیانِ بیپردهی عواطف شخصی تأکید کردند.
دوستی های ادبی، روابطی جالب توجه و تأثیرگذار هستند.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
این نوع از ادبیات از صحنه های تاریک و دلهره آور و روایت های ملودراماتیک بهره می گیرد تا با ساختن فضاهای عجیب و غریب، پر رمز و راز و ترسناک، ما را به صندلی هایمان میخکوب کند
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
خون آشام ها برای مدت زمانی بسیار طولانی در تخیل جمعی انسان ها حضور داشته اند
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
این رمان جاودان درس هایی درباره ی دنیایی که در آن زندگی می کنیم، برای یاد دادن به ما دارد.
محققین بیش از 1700 رمان را بررسی کرده اند و در نتیجه ی این تحقیق شش نوع داستان مشخص شده اند – ولی آیا آن ها داستان های دوست داشتنی ما را هم شامل می شوند؟
در این مطلب سعی شده است که با نگاهی گذرا و البته امروزی، تأثیرات و چرایی اهمیت قصه ها و آثار داستانی را با هم بررسی کنیم.