چند روز قبل از عملیات بدر،بارها شهید برونسی،به مناسبتهای مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد.گاهی آنقدر مطمئن حرف می زند که می گوید:اگر من در این عملیات شهید نشدم،در مسلمانی ام شک کنید!و از آن بالاتر اینکه به بعضی ها،از تاریخ و از محل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد، همانطور هم می شود. از این دست وقایع اعجاب آور،در زندگی شهید برونسی بارها و بارها رخ داده است.آنچه مارا به تأمل در زندگی این بزرگوار وا می دارد،رمز همین موفقیتهای بسیارش است در زمینه های مختلف.در ظاهر امر،او کارگری بنا است که در دوران قبل از انقلاب،رنج و شکنجه ی بسیاری را در راه اسلام تحمل می کند؛و در دوران بعد از انقلاب هم،که زمینه برای رشد او مهیا می شود،چنان لیاقتی از خود نشان می دهد که زبانزد همگان می گردد و نامش حتی به محافل خبری استکبار جهانی نیز کشیده می شود،و سردمداران کفر برای سر او جایزه تعیین می کنند. اما در باطن امر،موردی که قابل تأمل است و می توان به عنوان رمز موفقیت،و در واقع رمز رستگاری او نام برد؛عبودیت و بندگی بی قید و شرط آن شهید والامقام است در مقابل حق و حقیقت. همین تسلیم محض بودن او بر درگاه مقدس و ملکوتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و پیروی خالصانه و صادقانه اش،او را چنان مورد عنایت و لطف آن حضرت و اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم أجمعین قرار می دهد که نتیجه ای می شود برای آفرینش آن شگفتی ها. اهل کفر و نفاق،هیچگاه نخواستند این حقیقت را در مورد افرادی این چنین،و هم در مورد انقلاب و نظام درک کنند،و تا هنوز نیز نفهمیده اند که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران،بیمه شده ی قدرت و نیرویی لایزالی است که از برکت آن تا کنون تمام نقشه ها و حربه های آنان بی اثر،و محکوم به شکست گردیده است.
بودن یا نبودن مساله این نیست وسوسه این است تا به مصداق از خواندن نام کتاب و نام نویسنده و شمارگان و دفعات چاپ و پانویسهای کاربران تارنمای ایران کتاب و دفعات خوشآمدنهای مخاطبانش برای نوشتن یا ننوشتن تردید کنم نمیدانم منتشر میشود یا نه پس لب خموش کنم و در دل فریادها نگاه دارم وقتی به یاد بیتی از سیف فرغانی میافتم که میگوید هم رونق زمان شما نیز بگذرد
سبک نوشته بصورت نقل خاطراته و خیلی ساده و به زبان محاوره نوشته شده حتی گاهی جملات هم درست جمله بندی نشده بیشتر دفتر خاطراته تا کتاب.. در اینکه اکثر پدران ،جوانان و نوجوانان در سالهای دفاع، خالصانه و با اعتقاد قلبی به جبهه میرفتند شکی نیست.واقعا بینش و دیدگاه مردم در اون سالها کاملا متفاوت بوده.نمیدونم تمام خاطرات بیان شده در کتاب کاملا صحیح و واقعی هستند یا نه(صحت خاطرات گردن نویسنده و نقل کننده ها) ولی به شهید برونسی و خلوصش ایمان پیدا کردم ...
چند روز پیش از طرف بنیاد شهید برای ازمون استخدامی بهمون گفتند این کتاب بخوانیم اولش خیلی نارحت بودم کتاب جدید بود نمیدونستم در مورد چی هست اما وقتی خوندم با تمام کلماتش گریه میکردم انقدر که نمیتونستم خودم کنترل کانم اون برای چه رفتند شهید شدند درحالی مسیولین برای هزارتومن بیشتر بگیرند میجنگند
هنوز کتاب رو تهیه نکردم ،، جایی کتاب رو دیدم ، متنی از رهبر ، آخر کتاب چاپ شده بود ،، ممنون میشم برام ارسال کنید
یک هفته ای بود شروع کرده بودم به خوندن کتاب، شهید خودشو بعم نشون داد من به چشم دیدمش عجب ارامشی داشت به روحت تزریقش میکرد
بعضی کتابها دیدگاه آدما رو تغییر میده و این کتاب برا من این مدلی بود
داستان بسیار خواندنی و روایتهای واقعی از شهید برونسی که بسیار جذاب و گیراست. ایشان هم یکی از نمونه مردانی بودند که جبهههای دفاع مقدس به حضورشان عطرآگین شده بود. توصیه میکنم.