1. خانه
  2. /
  3. کتاب راس پولدارک

کتاب راس پولدارک

4.38 از 4 رأی

کتاب راس پولدارک

کتاب اول
Ross Poldark
انتشارات: نقش جهان
٪15
220000
187000
درباره وینستون گراهام
درباره وینستون گراهام
وینستون ماودسلی گراهام OBE، متولد 30 ژوئن 1908 - 10 ژوئیه 2003، یک رمان‌نویس انگلیسی بود که بیشتر به خاطر مجموعه رمان‌های تاریخی پولدارک که در کورنوال اتفاق می‌افتد شناخته می‌شود، اگرچه او آثار متعدد دیگری نیز نوشت، از جمله تریلرهای معاصر، رمان‌های دوره‌ای. داستان های کوتاه، غیرداستانی و نمایشنامه.[2] وینستون گراهام نام مستعار نویسنده بود تا اینکه در 7 مه 1947 نام خود را با نظرسنجی از گریم به گراهام تغییر داد.
نظر کاربران در مورد "کتاب راس پولدارک"
14 نظر تا این لحظه ثبت شده است

درود این مجموعه در کل چند جلده؟

1403/09/04 | توسطفاطمه طباطبائی
0
|
پاسخ ها

مجموعه 12 جلدیه. دو جلدش فقط چاپ شده. ناشر خیلی دیر چاپ می‌کنه. جلد دوم از جلد اول جذابتره.

1403/09/16|توسطزینب - کاربر سایت
0

درود این مجموعه کلا چند جلده؟

1403/09/04 | توسطفاطمه طباطبائی
0
|

این مجموعه چرا بقیه جلدهاش چاپ نشده؟ یک جلد که فایده نداره. حیفه نیمه کاره باشه.

1403/01/18 | توسطپروانه کاشانیان - کاربر سایت
4
|
پاسخ ها

درود. جلد دوم مجوز گرفته و در حال چاپ است و در خرداد 1403 منتشر می‌شود. جلد سوم و چهارم هم در مرحلۀ ویراستاری و دریافت مجوز چاپ است.

1403/02/18|توسطGostareh Publication
2

کتاب بسیار قشنگ و عالییی ممنون از سایت عالییی ایران کتاب

1402/10/28 | توسطیاسمین - کاربر سایت
4
|

و راس بار دیگر خود را خوشبخت می‌دانست؛ به‌شیوه‌ای تازه‌تر و پُرجان‌تر از گذشته. سرشار از حس عجیب و غریب بلوغ بود. انگار تمام زندگی و تک‌تک سال‌های این بیست سال عمرش به‌خاطر این اندک لحظه بود؛ از دوران دیرین کودکی که بی‌مبالات و پابرهنه زیر آفتاب روی شن‌های هندروانا می‌دوید، از تولد دِملزا در نکبت یک کلبۀ فرسوده، از دشت‌های ویرجینیا و محوطه‌های لگدمال‌شدۀ بازار ردروث، از انگیزه‌های پیچیده‌ای که اِلیزابت را به انتخاب فرانسیس کشاند و از فلسفه‌های سادۀ اعتقاد خود دِملزا، همه به فرجامی مشترک منجر شده بودند؛ و آن فرجام، لحظۀ روشنی و فهم و کمال و بلوغ بود. شخصی -شاعری لاتین- جاودانگی را فقط تصرف تمامیت زندگی در یک لحظه، همین آن، گذشته و حال و آینده بازنمود کرده بود. راس با خود گفت: «اگر می‌شد زندگی را فقط برای مدتی متوقف کرد، من همین‌جا متوقف می‌شدم. نه آن زمان که به خانه برسم، نه آن زمان که ترن‌ویث را ترک کردم، بلکه اینجا، همین‌جا که به قلۀ تپۀ بیرون از ساول می‌رسم، همین‌جا که کناره‌های زمین در گرگ‌ومیش محو می‌شوند و دِملزا قدم‌زنان و زمزمه‌کنان در کنار من است.» می‌دانست چه چیزهایی توجهش را جلب می‌کند. تمام زندگی چرخه‌ای از مشکلاتی است که باید با آن‌ها مواجه شد و موانعی که باید برداشت. اما در این ساعت عصر روز کریسمس سال 1787، دیگر دغدغۀ آینده را نداشت، فقط به فکر اکنون بود. با خود گفت «نه گرسنه‌ام، نه تشنه، نه هوس‌بازم نه حسود. من نه سرگشته‌ام، نه درمانده‌، نه جاه‌طلبم، نه نادم. تنها در پیشِ رو، در آینده‌ای نزدیک، دری گشوده، خانه‌ای گرم، صندلی‌هایی راحت و آرامش و مصاحبت در انتظار است. آن را از خود دریغ نکن.»

1402/09/24 | توسطمهدی پرورش - کاربر سایت
7
|

صدایی در گوش راس چیزی گفت. «یک نوشیدنی برای خانم بخر. باشد قربان؟ تنهایی عرق‌خوردن شگون ندارد. زمانی که تنها می‌نوشید، شیطان در برندی‌تان جریان دارد.» راس به چشم‌های سیاه و بی‌باک زنی که آمده بود و کنارش نشسته بود، چشم دوخت. زنی بلندقامت، تکیده و حدوداً 24-25ساله که پیراهن سوارکاری آبی مردانه‌ای بر تن داشت که روزگاری برازنده و به‌روز بوده، اما حالا از ریخت افتاده و ژنده شده بود، شاید دست‌دوم یا حتی دست‌سوم بود. روبان گردنش چرک‌آلود و پارچۀ توری آن ژولیده و نامرتب بود. استخوان گونه‌هایش درشت، دهانش فراخ، دندان‌هایش براق و چشمانش بی‌بابک و سازش‌ناپذیر بود. موهای مشکی‌اش را با ناشیگری تمام قرمز کرده بود. راس با بی‌میلی به متصدی میکده اشاره کرد. زن در‌حالی‌که کش‌وقوسی به خود می‌داد و خمیازه می‌کشید گفت: «متشکرم قربان. به سلامتی شما. گرفته به نظر می‌رسید. می‌دانید، منظورم افسرده است. یک همراه می‌تواند شما را از این حال دربیاورد.» جک تریپ با صدای دورگه گفت: «آری! پنرین مهد غلات است. این غلات متعلق به چه کسی است؟ مال امثال ما که نیست. نه، نه، اقدام بعدی‌شان این است که مواد غذایی را به خارج از کشور بفروشند. آن‌ها نگران زنده‌ماندن ما نیستند. چرا هیچ شغلی در معادن وجود ندارد؟ چرا قیمت قلع و مس این‌قدر پایین است. رفقا! چرا قیمت‌ها این‌قدر پایین است؟ چون تجار و ذوب‌کنندگان فلزات، قیمت را بین خودشان زدوبند می‌کنند و به میل خود رفتار می‌کنند. بگذارید حلبی‌سازان بپوسند. چرا باید برای تجار اهمیت داشته باشد؟ ما هم مثل آسیابان‌ها! مثل همه!»

1402/09/24 | توسطمهدی پرورش - کاربر سایت
7
|

سلام. بالاخره جلدهای بعد این مجموعه کی قرار هست بیاد؟

1402/09/12 | توسطمهدی - کاربر سایت
4
|

پس جلد بعدی کی چاپ میشه؟😢

1402/05/06 | توسطمهتاب شعبانزاده
6
|
پاسخ ها

جلد یک خوندید ترجمه و داستان چطور بود؟

1402/05/07|توسطشیوا اسحاقی - کاربر سایت
4

درود. جلدهای دوم و سوم نیمۀ دوم 1402 منتشر خواهد شد. احتمالاً بهمن‌ماه.

1402/05/12|توسطGostareh Publication
6

ایران کتاب عزیز لطفا و خواهشا تکه هایی از این کتاب رو توی سایت بگذارید‌. کتاب معروف و مترجم نام ناآشنا. حداقل بدونیم پول برای چه چیزی می‌دهیم. امیدوارم مترجم در حد ترجمه یه اثر کلاسیک پرکشش ترجمه کرده باشند.

1402/04/24 | توسطصادقی - کاربر سایت
7
|

دو جلد دیگش کی چاپ میشه پس؟

1402/04/21 | توسطمه تا - کاربر سایت
5
|
پاسخ ها

شما جلد یک رو خوندید؟ ترجمه خوب بود؟ در حد فیلم جذاب هست؟

1402/04/22|توسطسیما - کاربر سایت
2

درود. کلاً 12 جلده. جلدهای دوم و سوم تا بهمن 1402 منتشر می‌شه و مابقی هم به ترتیب منتشر خواهد شد.

1402/05/12|توسطGostareh Publication
2

قسمتی از متن کتاب رو جهت آشنایی بهتر با کتاب و مترجم قرار بدید

1402/02/24 | توسطMehrdad
9
|
پاسخ ها

من تو سایت سی بوک بخشی از ترجمه رو خوندم. ترجمه خوب و روان بود

1402/03/02|توسطصدف - کاربر سایت
6

من این کتاب رو خوندم داستان جذابی داره که ترجمه‌ی روان و عالی اون قابل تحسین هست منتظر جلدهای بعدی و ادامه‌ی رمان پولدارک هستم .

1402/02/06 | توسطآلما - کاربر سایت
11
|

یعنی فعلا جلد اول ترجمه و چاپ شده؟

1401/12/13 | توسطMehrdad
8
|
پاسخ ها

آری. جلدهای دوم و سوم هم در مرحلۀ ویراستاریه و طی چند ماه آینده منتشر خواهد شد. جلدهای بعدی هم در دست ترجمه‌ست و سعی می‌کنیم هرچه زودتر منتشر کنیم.

1402/04/10|توسطGostareh Publication
1

یعنی فعلا یک جلد کتاب چاپ شده ؟

1401/12/13 | توسطکاربر سایت
8
|
پاسخ ها

درود آری. جلدهای دوم و سوم هم در مرحلۀ ویراستاریه و طی چند ماه آینده منتشر خواهد شد. جلدهای بعدی هم در دست ترجمه‌ست و سعی می‌کنیم هرچه زودتر منتشر کنیم. انتشارات نقش جهان

1402/04/10|توسطGostareh Publication
1