سرم را به علامت نفی تکان دادم و گفتم: -نه هیچ کس نیست. - گندش بزنند؛ مثلا اخاذی چطور است؟ گرفتاری زیاد دارد؛ اما خطر زیادی متوجه تو نیست. اگر تو وکیل مجلس بودی یا در وزارت خارجه کار می کردی یا یک وزیر در حال ترقی بودی، در آن صورت قضیه فرق می کرد. برای من هم همین طور. پنجاه سال پیش، این کار ساده ای بود: نامه های افشاگرانه وجود داشت. عکس های لختی بود؛ اما این روزها کی به این چیزها کار دارد؟ آدم ممکن است دوک ولینگتون باشد و بگوید: «هر غلطی میخواهی با آنها بکن». خب. دیگر چی می ماند؟ دو همسری؟
نگاه سرزنش باری به من انداخت و گفت: -افسوس که تو هیچ وقت ازدواج نکرده ای؛ اگر کرده بودی. می توانستیم داستانی سر هم کنیم. احتمالا رنگ رخسارم خبر از سر درونم داده بود. چون جینجر به سرعت گفت: -ببخشید. تو را یا موضوع ناراحت کننده ای انداختم؟ -نه موضوع ناراحت کننده ای نبود. مربوط به سال ها پیش است. شک دارم الآن کسی باشد که از آن باخبر باشد. -یعنی تو با کسی ازدواج کرده بودی؟ بله. وقتی دانشگاه بودم. ما آن را مخفی نگه داشتیم. او خب... خانواده من اگر می فهمیدند قشقرقی به پا می کردند. من هم که به سن قانونی نرسیده بودم. سن هایمان را بالاتر گفته بودیم.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
برخی از محبوب ترین و پرفروش ترین نویسندگان در دنیای ادبیات، تمام مسیر حرفه ای خود را با به کارگیری هویت هایی جایگزین خلق کرده اند.
این تجربه به نظر برای بسیاری از نویسندگان پرفروش و موفق اتفاق افتاده است: مواجه شدن با واکنش های منفی، قبل از دستیابی به موفقیت.
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
آگاتا کریستی، نویسنده ای انگلیسی بود که بیشتر به خاطر داستان های معمایی و جنایی اش شناخته می شود.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
بد نبود. نسبت به سایر آثار آگاتا کمی ضعیف بود.
خلاصه داستان مرکب مرگ هست این
ارتباطی بین این کتاب و مرکب مرگ وجود نداره
قبلنم خوندمش ولی چون کتاب دیگه ای از آگاتا ندارم اینو دوباره دارم میخونم وسط داستان زود میفهمین قاتل کیه،کاش از روش فیلم بسازن
متنی که گذاشتین متعلق به این کتاب نیست.من این کتاب رو خوندم.خیلی خسته کننده بود وهیجان کمی داشت.مثل بقیه آثارآگاتا کریستی نبود.ازآگاتا کریستی بعیدبود شایدهم ترجمهها چنین آثاری خلق میکنه چون کتابهای نشر هرمس که حجم کمی داره وآثارآگاتا کریستی روترجمه کرده بنظر میاد ازسروته نسخه اصلی کتاب زده باشن چون ترجمههای قدیمیتر خیلی جذاب تره وحجم بیشتری هم داره.بنظرم ترجمهها داره به سمت بحثهای تجاری پیش میره واغلب مترجمها روی ترجمه وقت زیادی نمیذارن.البته منظورم بطورخاص این کتاب نیست بطورکلی دارم میگم ترجمههای قدیمیتر خیلی جذاب تره.
اولاش داشتم پشیمون میشدم ولی بعدش کنجکاوم کرد که ببینم چی میشه...