وقتی به ملتی هجوم برده میشود، تنها وظیفهاش دفاع از مرزهای میهنش نیست؛ باید به دفاع از خود نیز بپردازد. باید خویشتن را از بند خیالپردازیها، بیعدالتیها و ندانمکاریهایی رها کند که در پی این بلای بزرگ بر او رفتهاست. هر کسی را در این میانه کاروباری است: لشکریان به حفاظت از خاک میهن کمر میبندند و مردان اندیشهورز، سنت فکری وطن را پاس میدارند. اگر اینان اندیشه را در خدمت احساسات مردمانشان قرار دهند، بعید نیست خود این اندیشهورزان به ابزاری برای تحقق این احساسات بدل شوند. اما در این صورت، با خطر خیانت به روح ملتشان روبهرو میشوند؛ روحی که بخش عظیمی از میراث آن مردم به شمار میرود. تاریخ، روزی به حساب یکایک ملتهای درگیر جنگ خواهدرسید و مجموع اشتباهها، دروغها و دیوانگیهای نفرتبار آنها را بر کفۀ ترازو خواهدگذاشت. پس بکوشیم که در پیشگاه او، سهم ما از این مسائل اندک و بارمان سبک باشد…
کتاب بر فراز معرکه